چرا به کوی عاشقان دگر گذر نمی کنی
چه شد که هر چه خوانمت به من نظر نمی کنی
مگر مرا ز درگهت خدا نکرده رانده ای
دگر برای خدمتت مرا خبر نمی کنی
نشسته ام به راه تو عاشق یک نگاه تو
ز پیش چشم خسته ام چرا گذر نمی کنی
خوش است گر مسافری رسد سلامت از سفر
چه شد که قصد بازگشت از این سفر نمی کنی
دگر...