نتایح جستجو
-
من آزادشهر میخونم اسمتون چیه؟؟ ورودی چ سالی هستید؟
من آزادشهر میخونم اسمتون چیه؟؟ ورودی چ سالی هستید؟- parisa+
- ارسال پروفایل
-
سلام دوست عزیز کجای گلستان میشینید؟؟ دانشجوی کجایید؟؟؟
سلام دوست عزیز کجای گلستان میشینید؟؟ دانشجوی کجایید؟؟؟- parisa+
- ارسال پروفایل
-
برای تو می نویسم
آن گاه که در آغوش تـــــو بود ...... فرشتـــه اش میخواندے حــــــــــالا که در آغوش دیگریست .... فـــــــــــــاحشہِ؟؟؟؟ -
برای تو می نویسم
به خدای عاشــــــــــــــــــــــ ـــــقان سوگنـــــــــــــــــــــ ـــد... که اگر بدانمـــــــــــــــــ که دوستـــــــــــــــــــــ م نداری گریــــــــــــــــــــــ ــــه نمی کنم . . . بلکه آرزو می کنـــــــــــــــــــــم، کسی را دوستـــــــــــــــــــــ ـــــــــ... -
گفتگوهای تنهایی
ایســــــتــــاده ام … بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … ! مـــن ، همیــن جا ، کنار قـــول هـایت ، درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت -
من با خاطرات تو زنده خواهم ماند
میخواهم یادت را طلاق دهم ولی چکار کنم که از عهده مهریه سنگین خاطراتت بر نمی آیم ! -
گفتگوهای تنهایی
نمی دانم چه کسی! دست اتفاق های خوب زندگی ام را گرفت، که دیگر نمی افتند... -
من با خاطرات تو زنده خواهم ماند
گرבنم בرב مے کند از بس همـہ چیز را گرבלּ مـטּ انـבاختی בوست نـבاشتنت را ... פֿـیانتت را ... بے توجهے هایت را ... بهانـہ گیرے هایت را ... و בر آפֿـر رفتنت را ... -
گفتگوهای تنهایی
حال عجیبی دارم.... مانند یک کبریت..... کبریتی که میداند ساخته شده تا سوخته شود....... -
گفتگوهای تنهایی
یادته میگفتی عشقمون مثل تو فیلماست ؟؟؟ تو نقشت رو خوب بازی کردی فقط من هیچوقت نفهمیدم اشتباهم چی بود که نقشمو دادن به یکی دیگه... -
گفتگوهای تنهایی
دلم هر لحظه بهانه تو را میگرفت هر ثانیه با نبودنت درگیر بودم بیچاره دل ساده که یکطرفه برای تو میمرد -
من با خاطرات تو زنده خواهم ماند
دلم یه جای دنج میخواهد آرام و بی تنش جایی باشد غیر از این کنج تنهایی تا آدم گاهی انجا آرام بگیرد مثل آغوش تو ... -
گفتگوهای تنهایی
باز هم میخواهم بنویسم از مهمانی دیشب من و دل ، که بی شک جای تو خالی بود ! از مستی و بی قراری ام ، که نگاهم در عطش دیدار تو بود ! از نقاشی کلمات بر بوم دلم ، که واژه ها برای بیان حرف دلم حقیر بود ! از همه چیز که دست به دست هم داده بودند تا دوباره قلم را بردارم ، با او آشتی کنم و اینها همه به...