نتایح جستجو

ا داری عصبیم میکنیا گفتم خودت بیا

نه بابا اون جد پدری منه

گر پادشاه عالمی باز گدای مادری...

خودت بیا دست و پاهام توان شونو از دست دادن نمیخام سردی و لرزش دستامو بفهمی

مگه عیبی داره ه ه بهرام؟ لحظه هام با اون معنی پیدا میکرد ازم گرفتنش ای خدااااا خیرشون نده

نه بابا نکته انحرافیه

چه فشاری داره تحمل میکنه ولی...

قول میدی؟ من بدون تو نمیتووووونم

جونت بی بلا چیه چیزی شده؟

پس حالا او اونجا بیا پایین

دلم به حال جوونیت سوخت آخه به شما فرصت دوباره داده میشوددددددددددددددد:cool:

به همه چی؟حتی من؟؟؟؟؟؟؟؟:biggrin:

منم با خودم میگفتم اگه خدا نکرده یه روزم به من گیر بدن محکم وایمیستم میگم پس چرا به اینا جواز دادین؟؟؟؟من از اینا یاد گرفتم خوش بحال رانندگان تاکسی تهران...

خدایش رحمت کند فک میکنین لحظه آخر به چی فک میکرده؟؟؟؟؟؟؟؟

پریدن نمیخاد خیلی آرومتر از اینا جونتو میگییییییییییرم

فرشته مرگت منم بیا پیش خودم:biggrin::biggrin:

خیلی خیلی لطف میکنین ممنون شما استعفا نمیدین؟

نترسین بابا کارش اینه دیگه

یادم رفت بگم نویسنده : سانتیا سالگا