ســـیـــگارم چــه زیبا کام میدهد او تا صبح پیراهن سفیدش را برایم میسوزاند
و من از لبــانش بوســـه ها میگیرم . چه لذتی میبرم
از این رفاقت بی منت او از جان مایه میگذارد و من ازعمـــــــــر
سر به هوا نیستــــم
امّـــــــــــــا...
همیشــــــــه چشـــم به آسمان دارم
حال عجیبــــــــــی ست
دیدن همان آسمان که
شاید "تو"
دقایقی پیش
به آن نگاه کــــــرده ای...
[IMG]
تمام هوا را بو میکشـــــــم
چشم میدوزم
زل میزنم
انگشتم را بر لبان زمین میگذارم:
"هیــــــــــس...
میخواهم رد نفس هایش به گوش برسد..."
امــــّا.....
گوشم درد میگیره از این همه بی صدایی
دل تنگی هایم را مچاله میکنم و
پرات میکنم سمت آسمون
دلواپس تو میشوم که کجایی قصه مون سوکوت کرده ای
که تو را...