یه خاطره ی واقعی: یه دوستی دارم که تو آزمایشگاه کار میکنه, میگفت یه بار یه آقایی برا آزمایش اومده بوده بهش گفتن برو اول پول به صندوق بده بعد قبضش رو بیار که آزمایش بگیریم ازت, چند دقیقه بعد آقاهه برگشته گفته که صندوق قبض نداد برام! بعد این دوستم باهاش رفته که ببینه چرا بهش قبض ندادن متوجه شده...