دل تنگي هايم بي پايان
و
اشك هايم بي امان است!
دلم تو را مي خواهد
دلم دستان نوازشگر
لبان پر خنده
اغوش گرم
و نگاه مهربانت را مي طلبد…
اما دير زماني ست كه حسرت با تو بودن و در كنار تو بودن بر دلم مانده است!
نمي دانم… نمي دانم تا به كي لحظات اينگونه بايد بگذرند و قلب و روحم را بدين
سان شكنجه دهند؟!