جلسه محاكمه عشق بود
و قاضي عقل ،
و عشق محكوم به تبعيد به دورترین نقطه مغز شده بود
يعني فراموشی ،
قلب تقاضای عفو عشق را داشت
ولی همه اعضا با او مخالف بودند
قلب شروع كرد به طرفداري از عشق
آهاي چشم مگر تو نبودی كه هر روز آرزوی ديدن اونو داشتي
اي گوش مگر تو نبودی كه در آرزوي شنيدن صدايش...