هنوز پنجره پیک بود .. پیام بود
طراوت تماشا و انتظار بود
که خاکستر افق به یکباره آتش زد
تمام هستی ام را
پنجره سقوط دیوار شد
دیوار ادامه درد شد
بهت شد ناله و هذیان شد
اقیانوس آرزوهایم مرد
ماهی ها آب را پس زدند
پرنده ها نفس نفس زدند
زمین دهان گشود
و من عروسکم را با عروسکش گم کردم
نشان کوچه را پلاک...