نتایح جستجو

the use of first-principles distillation inference models for controlling a toluene /xylene splitter

نالد به حال زار من امشب سه تار من این مایه تسلی شب های تار من ای دل ز دوستان وفادار روزگار جز ساز من نبود کسی سازگار من در گوشه غمی که فراموش عالمی است من غمگسار سازم و او غمگسار من اشک است جویبار من و ناله سه تار شب تا سحر ترانه این جویبار من چون نشترم به دیده خلد نوشخند ماه یادش به...

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم در میان لاله و گل آشیانی داشتم گرد آن شمع طرب میسوختم پروانه وار پای آن سرو روان، اشک روانی داشتم

Nonequilibrium models for a multi component reactive distillation column http://www.4shared.com/file/20506965...ibriummod.html یا حق

MINIMUM ENERGY AND ENTROPY REQUIREMENTS IN MULTICOMPONENT DISTILLATION http://www.4shared.com/file/20506779...336b/6-27.html یا حق

Case Studies on Optimum Reflux Ratio of Distillation Towers in Petroleum Refining Processes http://www.4shared.com/file/20506671..._2__4-2-4.html یا حق

چند وقت پیش تحقیقی داشتم در باره تقطیر - تقطیر چند جزئی - جذب و دفع که حاصل جستجو در اینترنت تعدادی مقاله شد که جمع و جور کردم و کم کم در اینجا در اختیار دوستان قرار میدهم.بیشتر در باره تقطیر چند جزئی هستند. چیزی رو که مطمئن هستم اینه که از باشگاه مهندسان چیزی نگرفتم و اگر احیانا مطلب تکراری...

خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست

نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی که به دوستان یک دل سر دست برفشانی دلم از تو چون برنجد که به وهم درنگنجد که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی عجبت...

عشق تو آتش جانا زد بر دل من بر باد غم داد آخر آب و گل من

شکست عهد مودت نگار دلبندم برید مهر و وفا یار سست پیوندم به خاکپای عزیزان که از محبت دوست دل از محبت دنیا و آخرت کندم تطاولی که تو کردی به دوستی با من من آن به دشمن خونخوار خویش نپسندم اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم بیار ساقی سرمست جام باده عشق بده به رغم مناصح...

مست مستم ساقیا دستم بگیر تا نیفنادم زپا دستم بگیر بر در میخانه با زنجــیر عشــــق بســته ای پای مرا دستم بکیر دردمندم عاشقم افســرده ام ای به دردم آشــــنا دستم بگیر اوفتادم ســخت در گرداب عشق این دم آخر بیا دســــــــتـم بگیر من که بر این ســینه چون آیــنه می زنم ســـنگ ترا دستم بگیر

من ان خزان زده برگم که باغبان طبیعت برون فکنده ز گلشن به جرم جلوه زردم

به گرد دل همی​گردی چه خواهی کرد می دانم چه خواهی کرد دل را خون و رخ را زرد می دانم

به گرد دل همی​گردی چه خواهی کرد می دانم چه خواهی کرد دل را خون و رخ را زرد می دانم یکی بازی برآوردی که رخت دل همه بردی چه خواهی بعد از این بازی دگر آورد می دانم به یک غمزه جگر خستی پس آتش اندر او بستی بخواهی پخت می بینم بخواهی خورد می دانم به حق اشک گرم من به حق آه سرد من که گرمم پرس چون بینی که...

درویش را نباشد برگ سرای سلطان ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

گرچه تفسير زبان روشنگرست ليك عشق بي زبان روشنترست :gol:شب خوش:gol:

آرام دل مرا بخوانيد برمردم چشم من نشانيد آوازهء عشق من شنيديد اندازهء حسن او بدانيد

اوقات خوش آن بود که با دوست بسر شد باقی همه بیحاصلی و بی خبری بود

ان دم که با تو باشم یک سال هست روزی وان دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی