خوب برا اینکه تا حالا چند بار استارت زدم برنامه نویسی رو یاد بگیرم اما هردفه نا امید شدم:smile:
اما مطمئنم بلاخره موفق میشم:redface:
خوب مهندس بودن به خوده آدم بستگی داره
اما رشته علوم کامپیوتر مهندسی نیست:smile:
کتاب خوبیه.بد نیست:smile:
موفق باشید
:surprised::surprised::surprised::surprised::surprised:این همه سوال:surprised:
خوب من سنم که معلومه 23 سالمه
من علوم کامپیوتر خوندم
کتاب ویژوال بیسیک .نت جعفرنژاد رو دارم میخونم
به برنامه نویسی علاقه دارم اما فکر کنم زیاد استعدادشو ندارم:smile:
سلام
ببخشید وقتی یه نرم افزار نصب میکنیم
بعد از نصب از کجا بدونیم ورژنش چند بوده
مثلا من 1 سال پیش یه یاهو مسنجر نصب کردم اما نمیدونم ورژنش چنده
از کجا باید بفهمم:surprised:؟؟
مرگ برگ
در اوج شادمانی
در قله غرور
در بهترین دقایق این عمر نابپای
در لذت نوازش برگ و نسیم صبح
در لحظه نهایت نسیان رنجها
در لحظه ای كه ذهن وی از یاد برده است
خوف تگرگ را
كز شاخسار باغ جدا كرده برگ را
ناگاه
غرنده تر ز رعد و شتابنده تر ز برق
احساس می كند
چون پتك جانگدازی این پیك مرگ را
سلام صحرا گل جان
من تازه این تاپیک شما رو دیدم
و مشتاق شدم که منم شروع کنم
هرچند که اصلا توی این زمینه اطلاعاتی ندارم
میشه منو راهنمایی کنی؟:smile:
از کجا باید شروع کنم؟
غمی غمناک
شب سردی است,و من افسرده.
راه دوری است,و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
می کنم,تنها,از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم ها.
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها.
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی.
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی...
نمي دانم چه مي خواهم خدا يا
به دنبال چه مي گردم شب و روز
چه مي جويد نگاه خسته من
چرا افسرده است اين قلب پر سوز
ز جمع آشنايان ميگريزم
به كنجي مي خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تيرگيها
به بيمار دل خود مي دهم گوش
گريزانم از اين مردم كه با من
به ظاهر همدم ويكرنگ هستند
ولي در باطن از فرط...
منم همین مشکل رو داشتم
فراموشش کردم
با خودم کنار اومدم
به هدف هام بیشتر فکر میکنم
سعی کردم سرمو با کلاس رفتن و باشگاه رفتن و....گرم کنم
خیلی سخته.میدونم
اما شدنیه
تو باید فراموشش کنی
اون لیاقت تو رو نداشت