نتایح جستجو

صمیمانه به شما تبریک میگم ، امیدوارم موفق باشی

[IMG]

[IMG]

خودش است ...خدایم.... در دل غصه دارم... نمی دانم چرا... گویی چیزغریبی گم کرده ام... نمی دانم چی چیز یا چه کسی را... غصه ام غریب است... خیلی غریب... شاید دل تنگ کسی هستم یا چیزی؟؟؟ دلم گریه می خواهد... در اغوشی گرم و مهربان... مگر می توان جز خدا کسی را یافت؟؟؟ خدایا دلم اغوش تو را می خواهد...

خدا از پشت اون ابرها می امد بیرون خدا از پشت اون ابرها می امد بیرون

خدا خیلی دوستت دارم... خدا خیلی دوستت دارم... ای کاش... چه بگویم... کاش ها زیاد است... ولی کاش... خدایا کاش هایم زیاد است... ولی در سخترین لحظات میگویم... خدا خیلی دوستت دارم...

خدا تو تمام این مشکلات را میدانی... خدا تو تمام این مشکلات را میدانی... نگفته های قلبم را به که بگویم... دردهای قلبم را به که بگویم... درگیری های ذهنم را به که بگویم... روزهای سخت زندگی را چگونه طی کنم... سختی های زندگی را چگونه حل کنم... خدا تو تمام این مشکلات را میدانی... پس تمام این گله ها...

خدایا دلم تو را میخواهد... خدایا دلم تو را میخواهد... خدایا دلم تو را میخواهد... خدا چه کنم که روی صدا کردنت را ندارم... خدا چه کنم که جز تو کسی را ندارم... خدا ازت دورم...اما بازم دلم تو را می خواهد... خدا نمی توانم ازت دست بکشم... امیدم در زندگی تو هستی... کاش مثل قدیم خودم را به تو نزدیک...

خودش است ...خدایم.... کسی نیست؟ آیا واقعا کسی نیست؟ آیا دستانم خالیست؟ آیا بی کس است؟ هرچه هست آرامش می خواهد... آرامشم کجاست؟ آدرسش را دارید؟ آیا واقعا کسی وجود دارد آرامم کند؟ زمینی است؟! نه او نمی تواند باشد... خودش باعثش است... پس چه کسی می تواند آرامم کند؟ فکر کنم آفریدگار آرامش بتواند...

خودش است ...خدایم.... خدایا!! تو اگر نباشی به که می توان گفت حرف هایی را که به هیچ کس نمی توان گفت؟؟ مدعیان رفاقت ،هر کدام تا نقطه ای همراهند . عده ای تا مرز مال،عده ای تا مرز آبرو، عده ای تا مرز جان و همگان تا مرز این جهان! تنها تویی که هماره می مانی، بمان! اینم ادامشه!!

تنهایی چه تلخ بود اگر حضور شیرین تو نبود! تنهایی چه تلخ بود اگر حضور شیرین تو نبود! خدای من! تنهایی چه تلخ بود اگر حضور شیرین تو نبود! و بی کسی چه دشوار اگر تو جای همه را پر نمیکردی؟ تنها کسی است که از داشتن تو محروم است خودت را از خلوت ما دریغ مکنخدای من ! سبک آمده ام ...با دست های تهی ...

ای کاش... چه بگویم... کاش ها زیاد است... ولی کاش... خدایا کاش هایم زیاد است... ولی در سخترین لحظات میگویم... خدا خیلی دوستت دارم...

چرا... دلم گرفته... ... خدایا درک نمی کنم زندگی را... درک نمی کنم کسی را... چرا اینگونه ام... تنها درکم از زندگی تو هستی که میدانم هستی... که تو واقعا دوستم داری...

خدایا دلم تو را میخواهد... خدا چه کنم که روی صدا کردنت را ندارم... خدا چه کنم که جز تو کسی را ندارم... خدا ازت دورم...اما بازم دلم تو را می خواهد... خدا نمی توانم ازت دست بکشم... امیدم در زندگی تو هستی... کاش مثل قدیم خودم را به تو نزدیک میدیدم... خدایا خیلی دلم برایت تنگ شده....

کسی نیست؟ آیا واقعا کسی نیست؟ آیا دستانم خالیست؟ آیا بی کس است؟ هرچه هست آرامش می خواهد... آرامشم کجاست؟ آدرسش را دارید؟ آیا واقعا کسی وجود دارد آرامم کند؟ زمینی است؟! نه او نمی تواند باشد... خودش باعثش است... پس چه کسی می تواند آرامم کند؟ فکر کنم آفریدگار آرامش بتواند آرامم کند... فکر کنم گزینه...

[IMG]

[IMG]