خدا جونم تو وقوف داوود یه چیزه قشنگی گفتی
و داوود از کوه رحمت بالا رفت و جبرئیل از او سوال کرد برای چه بالا امدی
گفت اومدم تا صدای من به اسمان اجابت نزدیک تر باشد
و خدا وقوف داوود رو نیمه رها کرد و او را به چشمه فرستاد
در کنار ساحل داوود سنگی دید کرمی در ان مقیم شده
صدا امد ما صدای کرمی را...