يه هفتهاي بود كه هر روز نيازمنديهاي روزنامه همشهريُ ميزدم زير بغلم و راهي دفتر ميشدم...
اول به محض اينكه فرصتي پيدا ميكردم ميشستم و از بين آپارتمانهاي 40 تا 60 متري، گزينههايي رو كه به پول ما ميخورد – بدون در نظر گرفتن خيلي حساسيتهاي ديگه - پيدا ميكردم و دورشون يه خط ميكشيدم. بعد...