نتایح جستجو

متن رو نخوندم کاری ندارم طنز بود یا مزخرف... اما حداقل الان بیشتر خانم ها رو میشناسم که دوشادوش همسرانشان کار میکنن... صبح زودتر از همسر بیدار میشن صبحانه رو میگذارن تا جناب از خواب بیدار شه..و بعد از صرف صبحانه با هم به سر کار میرن بعد از ظهر هم که از سر کار برگشت دوباره باید شیفت بعدی کارش...

اوه منم عکس رو ندیدم اما این روزها خیابون ها پر شده از مردمی که روزگاری اگر میتونستن صورتشون رو با سیلی سرخ میکردن تا دستشون رو جلوی دیگران دراز نکنن اما حالا دیگه سیلی هم جواب نمیده... مجبورن...حداقل برای نون شبشون مجبورن خرید شب عید پیشکش

خشنگ بود

دوست عزیز بعضی از مردم مجبورن...مثال یکی از اونا من هستم...البته فقط امسال اما کاری ندارم که بعضی اگه قیمت ها به قیمت جونشون یا خونشون هم باشه...انگار نه انگار فقط براشون دک و پزشون مهمه... میگن مگه میشه عید لباس نو نخری؟؟؟؟ بله میشه چرا نشه

چی بگم والا احساسم اینکه منو ول کرده...گاهی هرچی صداش میزنم انگار نه انگار... اما من دوستش دارم چه توی سختی چه راحتی واسه همینم وقتی از چیزی ناراحتم یا کارم گیر کرده روم نمیشه ازش بخوام کمکم کنه... بخودم میگم گندی که خودت زدی باید خودت به تنهایی درستش کنی

احتمالا الانم از سر ترحم باهات دوسته:D تو هم میتونی اسمش رو توی گوشی مرفه بی درد سیو کنی...

میگم دستت درد نکنه...خدا عوضت بده

هرچی به خودت تلقین کنی ناخواسته سرت میاد

والا کسانی رو میشناسیم که چهره ای زیبا اما باطنی زشت و کثیف دارن... برعکسشم دیدیم...

شاید یکی دو تا قل زده باشم... اما نه

نه کی ناراحت شد... ولی منم میخوام بگم خودم خوشم نمیاد کسی یه حرفی رو بدون اطلاعات بزنه

ولی حرفی که زدم رو رد نمیکنم از خیلی ها شنیدم که به هنگام سقوط...احتمال سکته قلبی زیاده واسه همینه که چتر بازا کلی تمرین میکنن ویهویی نمی پرن از هواپیما بیرون... نمیدونم..شاید بخاطر اختلاف فشار هواست...یا شدت هیجان ایجاد شده یا ترس شدید یا... بهرحال من حرف چرت نمیزنم...اگه مطمئن نبودم نمیگفتم...

خدایی تکراری میزاری.. اما عیبی نداره دیگه مملکت بی قانون که میگن همینه دیگه

چی بگم والا.. شایدم دوستمون راست میگه..بعد از کالبد شکافی فهمیدن که طرف...

فکر کنم با آبلیمو و سس تند بد نشه... خیارشورم بهش اضافه کن

آخه شنیدم اکثریتشون بعد از پریدن پشیمان میشن یعنی ندیدم از دکترهای رشته روانشاسی شنیدم اگه میخوای بیشتر بدونی کتاب پزشکی قانونی رشته پزشکی رو بخون خیلی کامله...

خدایی همش یه طرف اون گوسفنده که از سیم برق آویزونه یه طرف... عجیب نیست خدایی؟؟؟؟ میخوای خودکشی کنی چرا اونجوری آخه...

یه روز داشتم از پله های پل عابر پیاده سید خندان میرفتم بالا عجله هم داشتم..یهویی یه بچه جلوی پام سبز شد..راستی ترسیدم و سرش داد زدم که برو کنار بمیرم...طفلی رفت کنار...منم رفتم اما چند لحظه نگذشت که برگشتم با گریه با التماس بهش گفتم عزیزم منو ببخش... طفلی گفت ازم فال میخری...خریدم اما کاش بوسش...