خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود .ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درونبیشه زار کنار زمین شد .خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان باصحنه ای روبه رو شد .
قورباغه ای در تله ای گرفتار بود ، قورباغه حرف میزد ، وبه خانم گفت : اگر مرا از بند نجات دهی سه آرزویت را براورده میکنم ...