نتایح جستجو

  1. tomas.edison

    برنامه‌نويس و مهندس يک برنامه‌نويس و يک مهندس در يک مسافرت طولانى هوائى کنار يکديگر در...

    برنامه‌نويس و مهندس يک برنامه‌نويس و يک مهندس در يک مسافرت طولانى هوائى کنار يکديگر در هواپيما نشسته بودند. برنامه‌نويس رو به مهندس کرد و گفت: مايلى با همديگر بازى کنيم؟ مهندس که مي‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رويش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشيد. برنامه‌نويس...
  2. tomas.edison

    حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چيست که وقتى از تپه بالا مي‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائين...

    حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چيست که وقتى از تپه بالا مي‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائين مي‌آيد ۴ پا؟» برنامه‌نويس نگاه تعجب آميزى کرد و سپس به سراغ کامپيوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طريق مودم بيسيم کامپيوترش به اينترنت وصل شد و اطلاعات موجود در...
  3. tomas.edison

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با...

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوي "اتاق عمل". چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج مي شود. مرد نفسش را در سينه حبس مي کند. دکتر به سمت او مي رود. مرد با چهره اي آشفته به او نگاه مي کند... دکتر...
  4. tomas.edison

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با...

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوي "اتاق عمل". چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج مي شود. مرد نفسش را در سينه حبس مي کند. دکتر به سمت او مي رود. مرد با چهره اي آشفته به او نگاه مي کند... دکتر...
  5. tomas.edison

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با...

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوي "اتاق عمل". چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج مي شود. مرد نفسش را در سينه حبس مي کند. دکتر به سمت او مي رود. مرد با چهره اي آشفته به او نگاه مي کند... دکتر...
  6. tomas.edison

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با...

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوي "اتاق عمل". چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج مي شود. مرد نفسش را در سينه حبس مي کند. دکتر به سمت او مي رود. مرد با چهره اي آشفته به او نگاه مي کند... دکتر...
  7. tomas.edison

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با...

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوي "اتاق عمل". چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج مي شود. مرد نفسش را در سينه حبس مي کند. دکتر به سمت او مي رود. مرد با چهره اي آشفته به او نگاه مي کند... دکتر...
  8. tomas.edison

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با...

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوي "اتاق عمل". چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج مي شود. مرد نفسش را در سينه حبس مي کند. دکتر به سمت او مي رود. مرد با چهره اي آشفته به او نگاه مي کند... دکتر...
  9. tomas.edison

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با...

    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوي "اتاق عمل". چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج مي شود. مرد نفسش را در سينه حبس مي کند. دکتر به سمت او مي رود. مرد با چهره اي آشفته به او نگاه مي کند... دکتر...
  10. tomas.edison

    این روزا عادت همه رفتن ودلشکستنه درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه این روزا کارآدما تو انتظار گذشتنه...

    این روزا عادت همه رفتن ودلشکستنه درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه این روزا کارآدما تو انتظار گذشتنه ساده ترین بهونشون از هم خبر نداشتنه این روزا سهم عاشقا غصه وبی وفاییه جرم تمومشون فقط لذت آشناییه این روزا آدما کمن پشت نقاب پنجره کمتر می بینم کسیو که تا ابد منتظره مردم ما به همدیگه فقط زود عادت می...
  11. tomas.edison

    این روزا عادت همه رفتن ودلشکستنه درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه این روزا کارآدما تو انتظار گذشتنه...

    این روزا عادت همه رفتن ودلشکستنه درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه این روزا کارآدما تو انتظار گذشتنه ساده ترین بهونشون از هم خبر نداشتنه این روزا سهم عاشقا غصه وبی وفاییه جرم تمومشون فقط لذت آشناییه این روزا آدما کمن پشت نقاب پنجره کمتر می بینم کسیو که تا ابد منتظره مردم ما به همدیگه فقط زود عادت می...
  12. tomas.edison

    خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی و غرورت را برای تکه نانی به زیر پای...

    خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی و غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می گویی, نمی گویی؟
  13. tomas.edison

    خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی و غرورت را برای تکه نانی به زیر پای...

    خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی و غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می گویی, نمی گویی؟
  14. tomas.edison

    خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی و غرورت را برای تکه نانی به زیر پای...

    خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی و غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می گویی, نمی گویی؟
  15. tomas.edison

    درســـــــــــــــــــــــت نیـــــــــــــست

    درســـــــــــــــــــــــت نیـــــــــــــست
  16. tomas.edison

    خیلی خشنی .. مثل همه دخترهای مشهدی .. آخه چــــــــــــــــــــرا شما یه سر به اون شرکت بزن ...

    خیلی خشنی .. مثل همه دخترهای مشهدی .. آخه چــــــــــــــــــــرا شما یه سر به اون شرکت بزن .. احتمالا بهت کمک میکنن .. مدیر عاملش خوبه من میرم .. شب خوش
  17. tomas.edison

    آها .. اونایی که شما میگی پست برق هستن ... زیاده تو مشهد من آدرس شرکت رو بهت گفتم که بری ازشون...

    آها .. اونایی که شما میگی پست برق هستن ... زیاده تو مشهد من آدرس شرکت رو بهت گفتم که بری ازشون کمک بگیری .. بالاخره شاید دیدی یه آدم دلسوزی پیدا بشه عاشخا گیجن ...... تقصیر معشوخه هاس خوب
  18. tomas.edison

    آخه دوست عزیزم .. من که میگم پشت کوهسنگیه پارک ملت این وسط نقشش چی بود ؟ مگه عاشخا این طوری میشن

    آخه دوست عزیزم .. من که میگم پشت کوهسنگیه پارک ملت این وسط نقشش چی بود ؟ مگه عاشخا این طوری میشن
  19. tomas.edison

    چی هست ؟

    چی هست ؟
  20. tomas.edison

    فلکه تلویزیون .. پشت کوهسنگیه

    فلکه تلویزیون .. پشت کوهسنگیه
بالا