نتایح جستجو

شما حالا چرا میزنی؟ من که نگفتم بمونن که گفتم باید بیرونشون کنیم برن...اما یادت باشه که ما هم کم به اونا آسیب نرسوندیم ( کمی در روابط ایران و افغانستان تفکر کنی...میفهمی چی میگم ) اتفاقا افغانی های ایران از دولت ما متنفرن...از خودشون بپرس چرا...نترس نمیخورنت راستی اینکه میگی ما به آمریکایی ها...

دوست عزیز پدرم سالهاست که با کارگران افغانی در ارتباطه...ارتباطه نزدیک...اونا توی مزرعه پدر کار میکنن هرکاری بگی میکنن... من از روی احساسات حرف نزدم..شعری هم که نوشتم توسط یک شاعر افغانی سروده شده درسته افغانستان در کار کشت مواد مخدره اما ساده انگارانست که بگیم افغانی هایی که الان وارد ایران...

غروب در نفس گرم جاده خواهم‌رفت‌ پیاده آمده‌بودم‌، پیاده خواهم‌رفت‌ طلسم غربتم امشب شکسته خواهد‌شد و سفره‌ای که تهی بود، بسته خواهد‌شد و در حوالی شب‌های عید، همسایه‌! صدای گریه نخواهی شنید، همسایه‌! همان غریبه که قلک نداشت‌، خواهدرفت‌ و کودکی که عروسک نداشت‌، خواهدرفت‌ منم تمام افق را به...

یه صفحه سیاه میکشیدم که یک شمع کوچیک داره وسطش میسوزه.... زیرش هم مینوشتم: من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم...اما با همین نور و روشنایی کوچک فرق بین ظلمت و حق و باطل را نشان میدهم و کسی که به دنبال نور است این نور هرچقدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد بود. (تابلو شمع اثر دکتر چمران)

هیچی نگم بهتره.... سکوت خودش بهترین اعتراضه

دور از جون مردممون..اصلا قصد توهین ندارم یاد مرغایی افتادم که صبا که میرفتیم بهشون غذا بدیم دنبالمون میکردن و بهم تنه میزدن که زودتر غذاشون رو بگیرن...سروصداشون خونه رو ور میداشت بهم رحم نمیکردن...:cry: میخوام بگم بعضیا در این کشور...دوست دارن این صحنه ها رو ببینن...یجورایی لذت میبرن که مردم...

به اونجا هم میرسیم

هم خیلی شیرینه هم چربه هم دل رو میزنه هم پدر دندون ها رو در میاره کلا به خوردنش نمی ارزه

چه میمون های بامزه ای

این چینی ها رو باید تا میتونی بچزونی... دوست دارم یکی یه سیلی هم به صورتشون بزنم....:razz: اینقدر که ازشون بدم میاد

:w06::w39::w39: انصافم خوب چیزیه.. من همین الان دلم خواست زود باشید...باید برام تهیه کنید وگرنه به قول کامی جان چنان آهی میکشم که توی چاه بیل هم پیداتون نکنن...:cry:

شما آلبومت رو با حجاب نشون بده...همه چی حله!!!!!!

من هندونه میخوام...

نمیدونم چرا این درختا رو دیدم یاد فیلم ادوارد دست قیچی افتادم....

کاری نداره که قسمت پاسخ با نقل قول را رایت کلیک بزن توی قسمت open new tab بعدش برو کپی کن توی پاسخ اصلیت paste کن خلاص....:confused:

میدونم چی میگی... موافقم...منم بهش اشاره کرده بودم...

موضوع شک در وجود آفریدگار نیست اون که حله...یعنی شکی نیست مشکل اونجایی که چون سر از مسائلی در نمیاریم...قوه فضولی هم که ماشالله بیداد میکنه... واسمون سوال پیش میاد مثلا: خداوند می فرماید: حق ماندنی است و باطل رفتنی...یا حکومت با کفر میمونه اما با ظلم نه ( نمیدونم گفته خدا هست یا نه ) در گذشته...

چی بگم والا بخدا گاهی شک میکنم... گاهی میگم اصلا این قرانم تحریف کردن...بس که گاهی عجیب میزنه... میدونی مشکل کجاست؟ مشکل اونجاست که کسی نیست آدمو راهنمایی کنه اما تنها کتابی که به نظرم خیلی خیلی قشنگه...و حرف دل ادمو میزنه نهج البلاغه هستش...خیلی دوستش دارم

من خودم یه چرای بزرگ دارم که هرچی فکر میکنم بهش نمیرسم خداوند فرموده: بنده عادل هستم و بین بندگانم به عدالت رفتار میکنم خوب این که توش شکی نیست فقط این وسط یه چیزی هست...خداوند می فرمایند من مال و ثروت بندگاه فقیرم را در مال و ثروت ثروتمندان گذاشته ام خوب این جمله هم ظاهر بسیار زیبایی داره اما...

خدا رو شکر من جای خدا نیستم..تا از رفتار چند روز یه نفر تصمیم بگیرم که بهشتیه یا جهنمی... به خودش مربوطه...!!!