نتایح جستجو

  1. فرزانه رفیعی

    *** آشنایی و گفتگوی بچه های کامپیوتر....***

    سلام ببخشید بحثتون داغ بود برام جذاب شد اومدم تو
  2. فرزانه رفیعی

    »«»« زنـــدگـی یعنــــی .. »«»«

    زندگی یعنی من باشم و تو وخدا اونوقت میتونم بگم زنده ام
  3. فرزانه رفیعی

    »«»« زنـــدگـی یعنــــی .. »«»«

    زندگی یعنی دیدن خودت تو مردمک چشم عشقت یعنی اگر نبود تو هم نیستی
  4. فرزانه رفیعی

    اگه دشمنت تورو به جشن تولدش دعوت کنه براش چی کادو میبری؟

    میرم همه چیزم دوبل میل می‌کنم بعد از یه چیزی که متنفره براش میگیرم. مثلا یه روسری جیگری که آتیش بگیره
  5. فرزانه رفیعی

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    وقتی سکوت می کنی یعنی کلامت اونقدر با ارزشه که هرکس رو لایق شنیدنش نمی دونی
  6. فرزانه رفیعی

    رد پای احساس ...

    این رسم دنیاست بی وفایان بیشتر از دیگران انتظار وفا دارند
  7. فرزانه رفیعی

    رد پای احساس ...

    کاش تقویم ما انسانها روزنگارش یکسان بود با هم عاشق میشدیم وبا هم تنها
  8. فرزانه رفیعی

    رد پای احساس ...

    کاش من هم میتوانستم چون تو باشم با تو باشم ولی عاشق دیگری
  9. فرزانه رفیعی

    »«»« زنـــدگـی یعنــــی .. »«»«

    زندگی یه تاسه که فقط یکبار فرصت پرتابشو داری
  10. فرزانه رفیعی

    گفتگوهای تنهایی

    کاش زبانمان هم همانند دستانمان هیچگاه دروغ را نمی آموخت
  11. فرزانه رفیعی

    رد پای احساس ...

    نبودنش بهانه ایست برای ندیدنش او هست ومیبیند ولی چشم میبندد بر هزاران دل باختن وساختن تو
  12. فرزانه رفیعی

    رد پای احساس ...

    دردهایمان همه مانند همند دردهایی که درمانشان خود درد است
  13. فرزانه رفیعی

    گفتگوهای تنهایی

    خسته ام از گشتن و نیافتنت دیگر در آسمانها دنبال تو تک ستاره ام میگردم
  14. فرزانه رفیعی

    رد پای احساس ...

    ببین من و تو آنقدر عاشقیم که حتی چمدان بسته و ماشین روشن برای رفتن نیز تلخ نمی کند شیرینی باهم بودنمان را کاش می ماندی
  15. فرزانه رفیعی

    100 سال دیگه . . .

    با این وضعیت که من میبینم شک دارم 100 سال دیگه وجود داشته باشه
  16. فرزانه رفیعی

    رد پای احساس ...

    در وجودم هرجا را مینگرم تورا میبنم تو چقدر ثروتمندی که تمامی دلم را یکجا خریده ای
  17. فرزانه رفیعی

    گفتگوهای تنهایی

    دلم گرفته دلم پر درد وخاموش و سوزان می‌نگرد سالهای بی توبودن را در حسرت لحظه‌ حضورت و تو نیز می‌نگری با چشمانی بسته رقص اشکان گرمم را در مردمان غریب چشمم و چه ساده و مظلومانه به رقص آمده چونه لرزانم از نجوای ناخوانده دلی بی امید کاش بودی کاش میدیدی کاش می‌ماندی این‌چنین که هستی نه این‌چنین که...
  18. فرزانه رفیعی

    گفتگوهای تنهایی

    تو چه تلخ می گویی از عشق و بودن من شکستم وخورد شدم تو از چه می نالی؟
  19. فرزانه رفیعی

    رد پای احساس ...

    خسته تر از آنم که بپرسم چرا؟ ولی قول بده حداقل به خاطراتمان خیانت نکنی
  20. فرزانه رفیعی

    گفتگوهای تنهایی

    و چه تلخ بود سخنت که او بازگشت ومن فکر کردم عشق او را به من باز پس داده
بالا