ای آنکه از دیار من آخر گریختی
چون شد که از تو باز نیامد نشانه ای؟
از بعد رفتنت نشناسم جز این دو حال
رنج زمانه ای و گذشت زمانه ای
بیچاره من،بلازده من، بی پناه من
کز ماجرای عشق توام جز بلا نماند
از من گریختی و دلم سخت ناله کرد
کان آشنا برفت و مرا آشنا نماند