نتایح جستجو

شاید یکی از علتاش اینه که شما از یک ساعت پیش تا حالا 9 تا تاپیک زدی هیشکی هم توش پست نزده :razz:

خواهران عزیز و خوشگلم اگه به این حرفا گوش بدین اخرش سرتون بی کلاه میمونه:biggrin::D

اخه برادر تازه واردم اینجا تاپیک دخترونه س اینجا همه از برگ گل نازک ترن این نمیدنم چیچیه 2004 اصلا لطیف نیست شما باید این کشک را جای دیگری بسابی:)

چه تفاهمی:heart:

اره هزاران بار تکرار شده هزاران بار دیگه هم تکرار میشه تقصیر من چیه دخترا اینجورین؟؟؟:gol::gol::gol:

سلام ببخشین پا تو کفش دخترا میکنم اخه از بچگی بهترین تفریحم این بود که سر به سر دخترا بزاریم خدایا این سعادتو از ما نگیر :D:D:D:D:D:heart::biggrin::biggrin:

:eek::eek::razz::razz::mad:

خاطرات يك دانشجوي با نمك دوشنبه اول مهر:امروز روز اولي است كه من دانشجو شده ام. شماره ي كلاس را از روي برد پيدا كردم. توي كلاس هيچ كس نبود، فقط يك پسر نشسته بود. وقتي پرسيدم «كلاس ادبيات اينجاست؟» خنديد و گفت:بله، اما تشكيل نمي شه(!)و دوباره در...

عقاب عقاب عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است عقاب مي تواند تا 70 سال زندگي كند. ولي براي اينكه به اين سن برسد بايد تصميم دشواري بگيرد. زماني كه عقاب به 40 سالگي مي رسد: چنگال هاي بلند و انعطاف پذيرش ديگر نمي توانند طعمه را گرفته را نگاه دارند. نوك بلندو تيزش خميده و كند مي شود...

ناسزا ناسزا حکیمی را ناسزا گفتند. او هیچ جوابی نداد. حکیم را گفتند: ای حکیم، از چه روی جوابی ندادی؟ حکیم گفت: «از آن روی که در جنگی داخل نمی شوم که برنده آن بدتر از بازنده آن است».

چرا میرداماد به یان نام خوانده شد؟ چرا میرداماد به یان نام خوانده شد؟ چرا میر داماد به این نام خوانده شد؟ شب هنگام محمد باقر -طلبه جوان-در اتاق خود مشغول مطالعه بود كه به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سكوت كند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه...

مادر مادر از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند: این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت: شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم: «اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار...

سلام اینو به نیتت فال گرفتم دیدم بخواب خوش که به دستم پیاله بود تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود چل سال رنج و غصه کشیدیم وعاقبت تدبیر ما به دست شراب دو ساله بود آن نافه ی مراد که میخواستم زبخت در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود از دست برده بود خمار غمم سحر دولت مساعد آمد و می در پیاله بود...

دوستان من دارم راجع به ریزپرها تحقیق میکنم ممنون میشم اگه مطلب یا منبعی سراغ دارین کمکم کنین :cry::cry:

باعث شدی یه نیم کیلو خیار بخورم جات خالی خیلی حال داد ;);)

اره دیوونشم یادت باشه باباها برا دختراشون میمیرن هوای بابایی تو خیلی داشته باش

به به خواهرم امضایتان از اواتارتان با مفهوم تر است اواتارتان از امضایتان زیباتر نکند قصد جان ما داری :heart::heart::gol::gol:

پیرشدم ولی هنوز فکر میکنم 15 سالمه کودک درونم زندس اره باباجون

من 32 سالمه ورودی سال 74 م فکر کنم اون موقع هنوز مدرسه نمیرفتی نه؟ کوچول موچولو بودی اره؟

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=172894&#post1963000