نتایح جستجو

  1. hamid15

    تاپيك مخصوص مجردا

    با همسر فعلیم کنار بیاد :biggrin::biggrin::biggrin:
  2. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    مردي به دربار خان زند مي رود و با ناله و فرياد مي خواهد تا کريمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش مي شوند. خان زند در حال کشيدن قليان ناله و فرياد مردي را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وي دستور مي دهد که مرد را به حضورش ببرند. مرد به حضور خان زند مي رسد. خان از...
  3. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    توي يه پارک در سيدني استراليا دو مجسمه بودند يک زن و يک مرد. اين دومجسمه سالهاي سال دقيقا روبه‌روي همديگر با فاصله کمي ايستاده بودند و توي چشماي هم نگاه ميکردند و لبخند ميزدند. يه روز صبح خيلي زود يه فرشته اومد پشت سر دو تا مجسمه ايستاد و گفت:" از آن جهت که شما مجسمه‌هاي خوب و مفيدي بوديد و به...
  4. hamid15

    خانما و دخترای باشگاه به دادم برسین

    به به به به :gol::gol::gol::gol:
  5. hamid15

    آقایون و برادرای باشگاه کمکم کنین

    سلام خواهرم دوسش داری هنوز؟
  6. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    دبستان رویای گمشده دبستان رویای گمشده گاو ما ما مي كرد گوسفند بع بع مي كرد سگ واق واق مي كرد و همه با هم فرياد مي زدند حسنك كجايي شب شده بود اما حسنك به خانه نيامده بود.حسنك مدت هاي زيادي است كه به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي كند.او هر روز صبح به...
  7. hamid15

    دخترونه ی دخترونه

    سلام خواهرم صبحت بخیر پاشو دست و روی نازنینت را بشوی و بیا به اینجایی که میگم http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?goto=newpost&t=173669
  8. hamid15

    سلام واقعا متناتون زیباست ممنون

    سلام واقعا متناتون زیباست ممنون
  9. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! اتومبيل مردي كه به تنهايي سفر مي كرد در نزديكي صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حركت كرد و به رئيس صومعه گفت : «ماشين من خراب شده. آيا مي توانم شب را اينجا بمانم؟ » رئيس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت كرد. شب به...
  10. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! يه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت : عزيزم چند روزه مادر بزرگت مبايلشو جواب نميده . هرچی SMS هم براش ميزنم باز جواب نمیده . online هم نشده چند روزه . نگرانشم . چندتا پيتزا بخر با يه اکانت ماهانه براش ببر ...
  11. hamid15

    دخترونه ی دخترونه

    دختـری با مادرش در رختخواب درد و دل می کرد با چشمی پر ز آب گفت مادر، حالم اصلا ً خوب نیست زندگی از بهر من مطلوب نیست گو چه خاکی را بریزم بر سرم روی دستت باد کردم مادرم سن من از 26 افزون شده دل میان سینه غرق خون شده هیچکس مجنون این لیلی نشد شوهری از بهر من پیدا نشد غم...
  12. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به این دنیا نمیرسید. از همون اول كم نیاوردم، با ضربه دكتر چنان گریه‌ای كردم كه فهمید جواب «های»، «هوی» است. هیچ وقت نگذاشتم هیچ چیز شكستم بدهد، پی‌درپی شیر میخوردم و به درد دلم توجه...
  13. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! بلافاصله بعد از اينکه زن پيتر از زير دوش حمام بيرون اومد پيتر وارد حمام شد همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد زن پيتر يه حوله دور خودش پيچيد و رفت تا در رو باز کنه… همسايه شون -رابرت- پشت در ايستاده بود تا رابرت زن...
  14. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    يه روز يه کشيش به يه راهبه پيشنهاد مي کنه که با ماشين برسوندش به مقصدش… راهبه سوار ميشه و راه ميفتن… چند دقيقه بعد راهبه پاهاش رو روي هم ميندازه و کشيش زير چشمي يه نگاهي به پاي راهبه ميندازه… راهبه ميگه: پدر روحاني ، روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار… ! کشيش قرمز ميشه و به جاده خيره ميشه... چند...
  15. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! يه روز مسوول فروش ، منشي دفتر ، و مدير شرکت براي ناهار به سمت سلف قدم مي زدند… يهو يه چراغ جادو روي زمين پيدا مي کنن و روي اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه… جن ميگه: من براي هر کدوم از شما يک آرزو برآورده مي کنم…...
  16. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! يه شب خانم خونه به خونه بر نميگرده و تا صبح پيداش نميشه! صبح بر ميگرده خونه و به شوهرش ميگه كه ديشب مجبور شده خونه يكي از دوستهاي صميميش (مونث) بمونه... شوهر بر ميداره به ۲۰ تا از صميمي ترين دوستهاي زنش زنگ ميزنه ولي...
  17. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! چهار تا دوست كه ۳۰ سال بود همديگه رو نديده بودند توي يه مهموني همديگه رو مي بينن و شروع مي كنن در مورد زندگي هاشون براي همديگه تعريف كنن... بعد از مدتي يكي از اونا بلند ميشه ميره دستشويي. سه تاي ديگه صحبت رو مي كشونن...
  18. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! يه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سي و پنجمين سالگرد ازدواجشون رفته بودند بيرون كه يه جشن كوچيك دو نفره بگيرن. وقتي توي پارك زير يه درخت نشسته بودند يهو يه فرشته كوچيك خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: چون شما هميشه يه زوج فوق العاده...
  19. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! يه مرد ۸۰ ساله ميره براي چك آپ. دكتر ازش در مورد وضعيت فعليش مي پرسه و پيرمرد با غرور جواب ميده: هيچوقت به اين خوبي نبودم. تازگيا با يه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره موقع زايمانش ميرسه نظرت...
  20. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! چشمها راباید شست جور دیگر باید دید!!! ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي مي‌کرد و مردم با نيرنگي٬ حماقت او را دست مي‌انداختند. دو سکه به او نشان مي‌دادند که يکي شان طلا بود و يکي از نقره. اما ملا نصرالدين هميشه سکه نقره را انتخاب مي‌کرد. اين داستان در تمام...
بالا