نتایح جستجو

  1. hamid15

    چرا خیانت؟؟....

    یه وقتایی اینقدر زندگی سخت میشه که یه مرد به هیچی نمیتونه توجه کنه ولی بهتره دو نفر با هم هم اندیشه باشن تا این مشکلات پیش نیاد اون خانومه احتمال خودکشیش میره خیلی افسرده س اون بچه هاشو دوس داره و بچه های موفقین یه چیز باحال!!!!! بگم؟
  2. hamid15

    چرا خیانت؟؟....

    من و همسرم عاشق همیم نه صاحب هم یه تعهدی هم بهم داریم که خیلی برامون محترمه امیدوارم بتونم با انصاف باهاش برخورد کنم و منو بخاطر بعضی وقتا که جوون بودم و تند رفتم ببخشه خودشم میدونه که من بیقرارشم من هیچوقت نمیتونم جبران لطفاشو بکنم و من بهش افتخار میکنم اون همین الانم تو این فرومه و حرفای منو...
  3. hamid15

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=177347&#post1986494

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=177347&#post1986494
  4. hamid15

    چرا خیانت؟؟....

    شما خیلی جونین من خیلی حرفارو نمیتونم بزنم فقط یه چیزی براتون بگم از دهسال پیش تا حالا چقدر نظرتون به زندگی عوض شده دهسال دیگه خیلی بیشتر نظراتتون عوض میشه
  5. hamid15

    ای ول ای ول خوندم شاه لیر رو همون دخترش که از همه بهتر بود ایول خیلی حال کردم با این اسمی که...

    ای ول ای ول خوندم شاه لیر رو همون دخترش که از همه بهتر بود ایول خیلی حال کردم با این اسمی که گذاشتی
  6. hamid15

    پری جون یه جوابی میدادی به پستی که زدم تو تاپیکت کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پری جون یه جوابی میدادی به پستی که زدم تو تاپیکت کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  7. hamid15

    چرا خیانت؟؟....

  8. hamid15

    چرا خیانت؟؟....

    قسمت آخر قسمت آخر از اونجا که این مادمازل دست بردار نبود و امکان داشت دست به هر کاری بزنه یه روز باهاش قرار گذاشتم با هم رفتیم پارک خیلی صحبت کرد میگفت وقتی 15 سالش بوده بابای متعصبش اونو به این بابا که 12 سال ازش بزرگتر بوده شوهر میده میگفت شوهره یه بار هم شعراشو نخونده میگفت حالش از شوهره...
  9. hamid15

    چرا خیانت؟؟....

    بابا بیخیال سرعت اینترنت من بد جوری پایین اومده انگار کسی هم طالب نیست نه تنکسی نه جوابی اهای پری کجایی؟:smile:
  10. hamid15

    چرا خیانت؟؟....

    قسمت سوم قسمت سوم داستان رو به کسی نگفتم (هیچ وقت ابروی کسی رو نبرید سر خودتون میاد ) خلاصه این خانومه دیگه ول کن ما نبود هرچی ما ردش میکردیم اون بیشتر طالب میشد خیلی sms زد خیلی زنگ زد گریه کرد میگفت عاشقم شده حالا شوهر این خانم یه ماشین شاسی بلند انداخته زیر پای خانمش خونشون 1200 متره دو تا...
  11. hamid15

    چرا خیانت؟؟....

    قسمت دوم قسمت دوم بله جونم براتون بگه کارای عجیبی ازش سر میزد هر روز یه تیپی میزد بنفش ابی سبز مشکی سایه پشت چشمش با رنگ کفشش ست بود و خلاصه یه وقتایی هم یهو یه ادامسی چیزی از این گرونا زنگ تفریح برام میورد خلاصه شمارمو خواست بهش دادم همون موقع خانم من بدلیل مریضی مادرش یکماهی رفته بود...
  12. hamid15

    چرا خیانت؟؟....

    قسمت اول قسمت اول باشه چند وقت پیش یه کلاسی برگزار شد که چی بود و چرا بود رو نپرسین ولی از طرف یه ارگان دولتی بود حدود 5 تا مرد و پسر بودیم و 35 تا خانم اعم از مجرد و متاهل این وسط یه دختری بود که خیلی شر و شیطون بود و من واقعا دوسش داشتم خوشگل تر از همه نبود ولی من بخاطر شیطونیاش دوسش داشتم...
  13. hamid15

    چرا خیانت؟؟....

    میخواین یه داستان واقعی براتون بگم برای خودم پیش اومد همین چند ماه گذشته؟ البته فکر بد نکنین ظرفیتا رو بالا ببرین
  14. hamid15

    چرا خیانت؟؟....

    اگه میخواین جدی بحث کنین باید اول برای کلماتی که استفاده میکنیم تعریف مشترکی داشته باشیم اصلا تعریف خیانت چیه؟
  15. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    ادیسون ادیسون ادیسون در سنین پیری پس از كشف چراغ برق یكی از ثروتمندان آمریكا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و كمال در آزمایشگاه مجهزش كه ساختمان بزرگی بود هزینه می كرد. این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شكل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود...
  16. hamid15

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=173669&#post1986510

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=173669&#post1986510
  17. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    دزد عروسکها تقدیم به دختر شاه پریون دزد عروسکها تقدیم به دختر شاه پریون :heart:هیچ کس مرا ندید؛ هیچ وقت، هیچ کس مرا ندید؛ حتی حالا که تو با منی، حالا که تو مرا می­بینی،دوستم داری و به قول خودت زندگی بی من برایت سخت است... پشت ویترین مغازه, سال­ها به انتظار نشستم و هیچ وقت انگشتی به سمتم دراز...
  18. hamid15

    ممنون از تشکرهاتون

    ممنون از تشکرهاتون
  19. hamid15

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

    نخست وزیر نخست وزیر پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب كند. چهار اندیشمند بزرگ كشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت كه: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی كه آن جدول را حل نكنید نخواهید...
بالا