نتایح جستجو

27رجب رابه شماتبریک وشادباش عرض می کنم.[IMG]

27رجب رابه شماتبریک وشادباش عرض می کنم.[IMG]

27رجب رابه شماتبریک وشادباش عرض می کنم.[IMG][IMG]

[IMG][IMG]

27رجب رابه شماتبریک وشادباش می گویم.[IMG]

27رجب رابه شماتبریک وشادباش عرض می کنم.[IMG]

27رجب رابه شماتبریک وشادباش می گویم [IMG] [IMG]

27رجب رابه شماتبریک وشادباش می گویم[IMG][IMG]

[IMG][IMG]

:heart::heart:سلام دوست من پیشاپیش 27رجب راخدمت شماتبریک وشادباش می گویم.:D:D

:gol:سلام درمورداین عکس قصدشمااهانت به دکترنبوده است یابوده است؟توضیح بیشتری میدهید.ممنونم:gol:[IMG]

عروج عروج عروج امروز به هنگام عروج تو ملائک گفتند به من قصه ي پر زدنت را گفتند که چون لاله پرپر شده ديدم ، در گل رنگ حسيني ، حسنت را !جسم تو همه جان شد و پيوست به جانان ، ديگر ز چه گيرم سراغ بدنت را !

بخند بخند قشنگ بخند مي دويديم و تکبير گويان افراد دشمن را درو مي کرديم . يکي صدايم کرد که ترابي، آهاي ترابي ،مرا هم ببر! برگشتم و ديدم که يکي از بچه ها گلوله دوشکا خورده تو پاشنه پايش و آنجا را متلاشي کرده ، پرسيدم چي شده ؟ گفتن کي بيني که مجروح شده ام . مرا هم ببر . خنديدم و گفتم: حقيقتش...

اروند اروند اروند چيزي که بيش از همه نظرت را جلب مي کند نخل بي سر است و نيزارها . نيزارها که وقتي باد در لابه لايشان مي وزد بوي کميل و عاشورا مي دهند ، بوي شبهاي مناجات و روزهاي استقامت . و اروند وحشي .چه چهره ارامي دارد اين آب ، اما وقتي خوب نگاهش مي کني درون متلاطمش را مي بيني که از خشم...

شهادت شهادت دهلاويه عشق يعني در سکوت يک نگاه نغمة انا اليه راجعون عشق يعني در فنا نابود شدن در ميان تشنگان ساقي شدن عشق يعني در ره دهلاويه غرق اشک چشم، مشتاقي شدن عشق يعني حرمت يک استخوان يادگار از قامت يک نوجوان آنکه با خون شريفش رسم کرد بر زمين، جغرافياي آسمان

فکه فکه فکه سرزمين رمل هاي تشنه ، سرزميني که هر قدمي در آن به راحتي برداشته نمي شود ، قدمي استوار مي خواهد ، گامي محکم و متين به سمت حقيقتي از پيش تعيين نشده . در فکه هم شتي مي بيني ، رمل هايي که پايت در آنها فرو مي رود به سختي در آنها حرکت مي کني ، مي فهمي که گام نهادن در وادي عشق ،...

اتل متل اتل متل اتل متل يه بابا که اون قديم قديما خسرتشو مي خوردن تمومي بچه ها اتل ميل يه دختر دردونه ي باباش بود هر جا که باباش مي رفت دخترشم باهاش بود اون عاشق باباش بود بابا عاشق اون بود به گفته ي رفيقاش بابا چه مهربون بود يه روز آفتابي بابا تنها گذاشتش عازم جبهه ها شد دخترو جا گذاشتش...

دوکوهه دوکوهه طلائيه در طلائيه به چشم ظاهر هيچ نمي بيني ، تنها دشتي است وسيع و سکوتي سنگين و ديگر هيچ ، حيران و سرگردان در وادي تحيرخود مي تواني تنها در بيايان گام زني يا بر تلي از خاک بنشيني و در حيرت خود فرو روي . اينجاست که به عجز مي رسي ، مي فهمي که نمي توان تنها با نگاه به سراپرده ستر...

دوکوهه دوکوهه قطعه اي از بهشت شلمچه خلاصه عشق است و قطعه‌اي از بهشت, شلمچه آينه‌ايست که تمام جبهه با خاکهاي سرخش در آن مي‌درخشد و دريچه‌ي آسماني است که از آن بوي رشادت و عطر دلنواز شهادت ميوزد. شلمچه تنديس زيباي عشق است که در ميدان ايثار قد کشيده است. شلمچه شهر شهود و شهادت است. شلمچه...

دوکوهه دوکوهه دو کوهه دوکوهه تو مي داني آيا کجاست ؟ دوکوهه دو رکعت خلوص و صفاست تو گفتي دو کوهه دل من شکست دوکوهه پر از ياد حاج احمد است دوکوهه نيستان همدردي است دوکوهه بهشت جوانمردي است بود زادگاه بهار ، اين ديار از آن مي وزد ، بوي جان بخش يار دوکوهه بود سرزميني غريب...