You are using an out of date browser. It  may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an 
alternative browser.
 
		
			
		
		
			
			
			
			
			
				
				
	
	
	
	
		
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			حالمان بد نیست غم کم می خوریم
کم که نه هر روز کم کم می خوریم...
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			من اي صبا ره رفتن به كـوي دوست ندانم
تو مي روي به سلامت سلام من برساني
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			دردیست غیر مردن آن را دوا نباشد
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد...
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			یاران دگر امشب سوی میخانه میائید
یا برسر راه من دیوانه میائید
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			یکی روبهی دیدی بی دست و پای
فروماند در لطف و صنع خدای
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			تورا میبینم و هر دم زیادت می شود میلم
مرا میبینی و هر دم زیادت می کنی دردم
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			هر چند هزار رو سیاهی دارد 
می نازد از اینکه منقبت گوی علی است
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			نهم سر بر سر پیمانت ای دوست
کنم یکباره جان قربانت ای دوست
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			لعل گلرنگ تو را ساغر و می منزل بود...
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگ تر گردد کمند
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			هر دم از این باب بری می رسد...
			
		 
	 
 
			
				- 
	
		
			
			
 
		
		
		
			
			شب بود و خاموشی نوری نمی تابید
وز ترس جغد شب، بلبل نمی تابید