نتایح جستجو

جاي بسي تامل داره..............

منم همينطور آخر شبا ميام سر ميزنم واقعا دستت مرسي

ببخش اگه يه روزي رفتم و تنها موندي(مفهوم:مردن) ولي بدون هميشه تو قلب من جا موندي............

هنر نزد ايرانيان است و بس (ولي من کاملا اين حرف رو قبول ندارم)

من اگه امکانات شهراي بزرگ رو داشتم ميدونستم ازشون چه جوري استفاده کنم ................ اما بالا خره اختراعي اکتشافي خواهم کرد..............

يه سوال داشتم .....اين تاپيک اتاقي براي متفکران کجاست؟

مرسي جالب بود.............

کمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممک بچه ها تو رو خدا کمک من يک ماه مونده به تعيين رشته و تموم شدن سال هنوز تصميم نگرفتم برم چه رشته اي چون مدرسه ي ما مدرسه ي خاصه و من هم حوصله درس خوندن زيادي ندارم مي ترسم برم رياضي کسي منو راهنمايي ميکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پرسپوليس زلزله محبوب هرچي دله..................

شعري که اينجا مي خوانيد پاسخي ست که قيصر امين پور به خوانندگان سروش نوجوان داده است ..........آنها پرسيده بودند چطور شعر مي گوييد............ لحظه ي شعر گفتن اي که يک روز پرسيده بودي «لحظه ي شعر گفتن چگونه ست؟» گفتمت:« مثل لبخند گل ها! حس گل در شکفتن چگونه ست؟» باز من گفته بودم برايت باز...

ستاره عزيز وهمچنين ارغوان و سمانه خانم و...........خيلي هاي ديگه:heart::gol:

خدایم ای پناه لحضه هایم صدایت میزنم با گریه هایم صدایت میزنم بشنو صدایم

خدا جونمممممممممممم دلم واسه ت تنگ شده.............

در اين جور مواقع آدم گورشو گم کنه بهتره چون نتونسته خانواده ش رو پايبند کنه.........

در بازي دل نگاه من مست تو بو هر برگ دلم شکسته پابست تو بود من شاه دلم را به زمين انداختم اما چه کنم که تک دل دست تو بود

من فقط از اين شهر کوچيک برم بيرون اينجا چون کوچيکه و همه هم ديگه رو ميشناسن و خيلي هم افراد فضول اينجا زياده نمي توني هيچ کاري بکني بعضي افراد کوته فکر دست و پاي بقيه که دوست دارن بيشتر فعاليت داشته باشن رو بستن باور مي کنيد من مي خواستم برم کلاس گيتار نمي دنم چرا،ولي هر کي بهم مي رسيد مي گفت...

به اين بزرگي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تو که آرام مي خواني قنوت گريه هايت را ميان ربناي سبز دستانت دعايم کن...............

پشت دراجابت آرزوها مانده ام می دانی به کدامین....؟ می دانم که رنگ چشمانت تلالو آرزوهای من است خیالی نیست که آرزویم داشتن همان تلالو است مهربان بمان!!

حس خوب با تو بودن دیگه با من آشنا نیست شعر خوبه از تو گفتن دیگه سوغاتی من نیست من همونم که یه روزی واسه چشمات خونه ساختم واسه بوسیدن دستات همه زندگیمو باختم تو رودخونه ی قلبت قایق من رفتنی بود من از اول می دونستم قایقت شکستنی بود