موقعي كه سرباز بودم رئيسمون يه سرهنگ بود كه خيلي آدم متشخص و خوبي بود.منم كه سربازش بودم خيلي بهش احترام ميذاشتم.
يه بار گفتم يه احترام اساسي بهش بذارم.در زدم و رفتم توي اتاق و محكم پا چسبوندم(جهت اطلاع خانوم ها:پاها رو محكم ميچسبونن به هم كه يه صدائي هم ميده ،به نشانه احترام)شروع كردم به صحبت و...