نتایح جستجو

من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید....قفسم برده به باغی ودلم شاد کنید

دل میرود زدستم صاحب دلان خدارا....دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا

سوتییی دادم راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست...انجا جز انکه جان سپارند چاره نیست

سوتییی دادم راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست...انجا خز انکه جان سپارند چاره نیست

داستان در پرده میگویم ولی....گفته خواهد شد به دستان نیز هم

نازها زان نرگس مستانه اش باید کشید....این دل شوریده تاآن جعدوکاکل بایدش

نیست برلوح دلم جز الف قامت یار....چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

کشیدم دربرت ناگاه وشد درتاب گیسویت....نهادم برلبت لب را وجان ودل فدا کردم

کشیدم دربرت ناگه وشد درتاب گوسویت....نهادم برلبت لب را وجان ودل فدا کردم

نقش خیال تو تا وقت صبحدم.....برکارگاه دیده بی خواب میزدم

تکراری بود قبلا خودم اینو دیدم... یا رب ان اهوی مشکین به ختن باز ستان وان سهی سرو خرامان به چمن باز رسان

:biggrin: خوشگلند که.... البته بلا نسبت شما

دانم سرارد غصه را رنگین برارد قصه را....این آه خون افشان ک من هر صبح وشامی میزنم

پس چی؟گروه سرود 5+1؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امید قدتو میداشتم ز بخت بلند....نسیم عمر تو میخواستم ز عمر دراز

دل به امید صدایی که مگر در تو رسد.....ناله ها کرد دراین کوه که فرهاد نکرد

الان دقیقا5 ...از ترس اینکه سحر بیدار نمیشم نخوابیییدممم:surprised:

با اینکه زیاد تلاش کردم اما نتونستم بزرگش کنم ببخشید...با اندکی شرح: رنگ کردن هندوانه

بعضی وقتا بخاطر همین تحمل نکردنمونه که حرف طرف مقابلمون رو گرچه درکمال احترام بوده اما چون مخالف عقیده ما بوده توهین امیز میدونیم...باید یه خورده انتقادپذیر باشیمم...ولی خیلی سخته...خود من که خیلی سعی میکنم ، باز شاید در ظاهر نه ولی در باطن خیلی از مخالفینم ناراحت بشم