فرصت کم است...
فرصت کم است...
 فرصت کم است
  باید راه افتاد
 باید به گیاهان یکایک سلام گفت
 بایدکنار چشمه های جهان بیدار نشست
 و روی،در آینه ی صافی شان آراست
 باید بپاخاست
 باید به بالای بلند امواج دریاها،نماز برد
 باید فروتن شد و هرشب را در کشکول درویشی یک حلزون گذرانید
 باید در سینه ی صدف...