نتایح جستجو

  1. سعیده راد

    کی رو صندلی بشینه؟؟؟؟؟

    :w34::w34::w34::w34:
  2. سعیده راد

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    سلام بر برو بچ کشاورزان جوان خوبید همگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  3. سعیده راد

    عشق واقعی

  4. سعیده راد

    عشق واقعی

  5. سعیده راد

    مدرسه عشق...

    خیلی زیبا بود مرسی
  6. سعیده راد

    فارسی1، تو شکست خوردی!

    سالوادو آخرش میره کلیسا که با ایزابل عروسی کنه زنش یهو میرسه نمیزاره بیچاره ایزابل میره تو دریا غرق میشه و نهایتا سالوادور مجبور میشه بره لاس کروسس با زنه زندگی میکنه والریل با سیمون دوست میشه و....
  7. سعیده راد

    عزیزم اگه دوست داشتی خودتو معرفی کن و بگو گرایشت چیه؟

    عزیزم اگه دوست داشتی خودتو معرفی کن و بگو گرایشت چیه؟
  8. سعیده راد

    عشق واقعی

    آره شایدم اصلا وجود نداره عشقا کاغذی شده و متاسفانه همه بخاطر خودشون و هوسشون دیگری رو میخان
  9. سعیده راد

    سلام به روی ماهت عزیزم

    سلام به روی ماهت عزیزم
  10. سعیده راد

    عشق واقعی

  11. سعیده راد

    عشق واقعی

  12. سعیده راد

    عشق واقعی

  13. سعیده راد

    عشق واقعی

  14. سعیده راد

    عشق واقعی

  15. سعیده راد

    کنکور دکترای حشره شناسی

    میتونی با این شماره ها تماس بگیری که برات بفرستن 09329487866 - 09191812812
  16. سعیده راد

    کنکور دکترای حشره شناسی

    1- سیستماتیک جشرات و سایر جانوران 2- مورفولوژی حشرات 3- فیزیولوژی حشرات 4- اکولوژی حشرات 5- رفتارشناسی حشرات 6- روشهای مبارزه و مدیریت کنترل آفات 7- زبان تخصصی ضرایب >>>> 4-3-3-3-3-3-3
  17. سعیده راد

    سلام عزیزم ورودتو به باشگاه تبریک میگم امیدوارم برات سودمند باشه اگه دوست داشتی خودتو معرفی کن

    سلام عزیزم ورودتو به باشگاه تبریک میگم امیدوارم برات سودمند باشه اگه دوست داشتی خودتو معرفی کن
  18. سعیده راد

    عشق واقعی

    جوانک خوش تيپ از اينکه قابلمه پيرمرد به پايش خورده و يک خط منحني از جنس گرد و خاک روي شلوارش رسم کرده بود، کلي ناراحت شد. صورتش را که تازه اصلاح کرده بود، در هم کشيد و يک نوچ پرمحتوا از غنچه لبانش بيرون داد. تا سرحد امکان خودم را عقب کشيدم. روي شانه اش زدم و گفتم: «داداش بيا عقب اين بابا راحت...
  19. سعیده راد

    عشق واقعی

    دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد. .... دخترک شانزده ساله بود که...
بالا