نتایح جستجو

  1. mani24

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دلم یه چیزی میخواهد یه چیز شیرین یه چیز شبیه باهم بودن __________________
  2. mani24

    رباعی و دو بیتی

    آنها که کهن شدند و اینها که نوند هر کس به مراد خویش یک تک بدوند این کهنه جهان بکس نماند باقی رفتند و رویم دیگر آیند و روند حکیم خیام
  3. mani24

    رباعی و دو بیتی

    قومي متفکرند اندر ره دين قومي به گمان فتاده در راه يقين مي‌ترسم از آن‌که بانگ آيد روزي کاي بي‌خبران راه نه آن است و نه اين! "حکيم خيام"
  4. mani24

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    چقدر اینجا هراسانم از لرزش نگاهت از تکانهای دستانت می ترسم از سکوت مسخره ام می ترسم از اینکه بشکند عادت نگاهم می ترسم از این نان و نمک که مرا به حرمتش به تو گره زده می ترسم من از قسمهای نیلوفرانه مان از بی خوابی های شبانه مان از تیغ تیز تردید و اضطراب می ترسم از گریز جاده ها این...
  5. mani24

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    متاسفانه بعضی ها هستند که بی غذا ، دو ماه دوام می آورند ؛ بی آب ، دو هفته ؛ بی هوا ، چند دقیقه ؛ و ... بی " وجـــدان " ، خـیلی
  6. mani24

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    انروزها تو... و بوسه های داغ...!!! اینروزها من... . و داغ بوسه ها...!!!
  7. mani24

    گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

    معلم درس ایثار متنی که می خوانید ، گفتگوی مجله پیام زن، با خانم فاطمه تندگویان، خواهر شهید تندگویان در سال 1377 است . لازم به ذکر است که ایشان در آن زمان مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور بانوان بودند . اگر شیعیان، چهارده معصوم(ع) را پیش رو دارند و اگر ایام ولادت و شهادت هریک از آن معصومین را...
  8. mani24

    گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

    خاطره از شهید زین الدیننزدیک عملیات بود تازه دختردار شده بود یک روز دیدم سر پاکت از جیبش زده بیرون گفتم: چیه؟ گفت: عکس دخترمه. گفتم: بده ببینم. گفت: هنوز خودم ندیدمش! گفتم: چرا؟ گفت: الان موقع عملیاته میترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده باشه بعد. استعانت از خدا همه ی مقدمات عملیات انجام شده...
  9. mani24

    داستانهای ملا نصرالدین

    داستان های ملا نصرالدین * داستان درخت گردو روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد. ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر...
  10. mani24

    داستانهای ملا نصرالدین

    روزی ملانصرالدین از یکی از دوستان خود پرسید: فاصله مابین تهران و قزوین چند فرسخ است؟ گفت: بیست و چهار فرسخ ملا گفت، حال اگر گفتي، فاصله قزوين و تهران چقدر است؟ گفت: آنهم بيست و چهار فرسخ ملا گفت: نبايد چنين باشد، زيرا ميبينم فاصله عيد قربان تا عاشورا يكماه است، و حال آنكه فاصله بين عاشورا و عيد...
  11. mani24

    داستان هاي كوتاه

    شیر نری دلباخته‏ی آهوی ماده شد. شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ی حیوانات دیگر دریده شود. از دور مواظبش بود… پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست، شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد. دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، گردنی مانند مخمل سرخ و...
  12. mani24

    داستان هاي كوتاه

    سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟ هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض...
  13. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    عاشق مي خواست به سفر برود. روزها و ماه ها و سال ها بود كه چمدان مي بست. هي هفته ها را تا مي كرد و توي چمدان مي گذاشت. هي ماه ها را مرتب مي كرد و روي هم مي چيد و هي سال ها را جمع مي كرد و به چمدانش اضافه ميكرد . او هر روز توي جيب هاي چمدانش شنبه و يكشنبه مي ريخت و چه قرن هايي را كه ته ته...
  14. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    داستان غم انگیز قرار: نشسته بودم رو نیمکتِ پارک، کلاغها را میشمردم تا بیاید. سنگ میانداختم بهشان. میپریدند، دورتر مینشستند. کمی بعد دوباره برمیگشتند، جلوم رژه میرفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی شدم. شاخهگلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت میپژمرد. طاقتم طاق شد. از جام بلند...
  15. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    داستان عاشقانه بسیار زیبا و گریه آور ” ارزش عشق ” دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یکنفر را دوست داشت “ دلداده اش را “ با او چنین گفته بود : « اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای...
  16. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    یك روز آموزگار از دانش آموزانی كه در كلاس بودند پرسید:آیا می توانید راهی غیر تكراری برای بیان عشق،بیان كنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با "بخشیدن "عشقشان را معنا می كنند.برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین"را راه بیان عشق عنوان كردند.شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از...
  17. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟ استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی... شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: چه آوردی ؟ با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه...
  18. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت...
  19. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    دانه کوچک بود و کسی او را نمی‌دید. سال‌های سال گذشته بود و او هنوز همان دانه کوچک بود. دانه دلش می‌خواست به چشم بیاید، اما نمی‌دانست چگونه. گاهی سوار باد می‌شد و از جلوی چشمها می‌گذشت. گاهی خودش را روی زمینه روشن برگها می‌انداخت و گاهی فریاد می‌زد و می‌گفت: “من هستم، من اینجا هستم، تماشایم...
  20. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    مردی چهار پسر داشت. هنگامی که در بستر بیماری افتاد، یکی از پسرها به برادرانش گفت: «یا شما مواظب پدر باشید و از او ارثی نبرید، یا من پرستاری اش می کنم و از مال او چیزی نمی خواهم؟!» برادران با خوشحالی نگهداری از پدر را به عهده او گذاشتند و رفتند. پس از مدتی پدر مُرد. شبی پسر در خواب دید که به...
بالا