سیلااام رفیخ [IMG]
من که خسته شدم بس که بت گوفتم خنگول ، تو چرا نیمیشی ؟! ها ؟!!
تشت یخ جلوی پنکه خو نیمیذاره بادی بیاد که ! فخط شاید آب شدن یخو به تاخییر بندازه
عجّب جگوار دلبریه ها ... به به به به [IMG]
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست
فروغ
اوهوم ، لطیفه هاتو لطیفا خوف میگیرن [IMG][IMG]
سیستمم گیر افتاده ، شب و روز بخلمه ... دیشب کم مونده بود بذارمش زیر سرم جای بالش و بخوابم [IMG]
گاهی خوابه خوابم و یه دستم رو کیبورده و دل نیمیکنم [IMG]
امروز خیلی شهطونک شدیا [IMG]
می خواستم برم تهران ، واسه پرزنت و این حرفا ، ولی یکی دیگه رف
بانک اطلاعاتی می دونی چیه ؟ امروز صب تا ظهرو داشتم با این نرم افزار کشتی می گرفتم ..شونصد بار لپ تاپ بخ بختمو ریست کردم ..
دیگه وختی به را شد ، حس کد نویسیم پرید
خلاصه که بعده عمری امروزو به خودم استراحت...
چایی که بد نیس ! تازشم رفع اتش موکنه
امروز تو شرکت 6 لیوان آب و 3 فنجون چایی خوردم ...
بعدشم با اون عکسایی که گذاشتی ویاره شربت پرتقال کردم !!!!! [IMG]
اومدم یه پارچ شربت خوردم [IMG]