امشب دوباره يادت مرا به محله ديدار هميشگيمان برد.
همان جايي كه ياس ها با پژواك قدم هايت براي نخستين بار معطر شدند.
اينبار من ازنگهباني مهتاب مي آيم.
مرا با خود تنها مگذار...
ديگر كفش هايم پاره شده اند و فقط بقچه ي افكارم پذيراي قدم هاي من است...
آيا روزي نسيم دهكده ي عشق و دلتنگي تو را راضي...