دستم را به سراسر شب کشیدم
زمزمه نیایش در بیداری انگشتانم تراوید
خوشه فضا را فشردم
قطره های ستاره در تاریکی درونم درخشید
وسرانجام
در آهنگ مه آلود نیایش تو را گم کردم
سیلوووومممم ریفیخ [IMG]
زنده ام هنو ، خوشال باش
آره پ چی .. با کودک درونم ارتباط دارم در حد مورانو ...
مسن جووونی ، خداوکیلی خیلی ناراحن شدم واسه سایه ، جون یه دونه بچم ، خاطر این نفس بانو رو خیلی موخامش ... خیییلی بم سخ گذش .. خیلی رفیخ ، خیییلی
ولی خو دیگه ، عادت دارم پوس کلف بازی درآرم !
چه...
جووون محسن کوشمولو که بودم، بابا اینا سعی کردن بهم بدن تخم کفترو ... با تمام قوا غربت بازی در آوردم بیخیل شدن
آخ راسی سیلامم [IMG]
ای ول رفیخ سختی ... من که کلا همه جوره رفیخم !
میگم خو بیا با هم قر بدیم ، ها ؟ [img]
همکارکم ، فهلا مبتدی ام ... وگرنه که یه هدیه بت بدهکارم
واسه همین محو بودنشونه که دوسشون دارم خو !
آره ؟! چشتو گرف ؟ محکم نگیره چشات درد بگیره یوهو ! ایشاله بعده 120 سال که ازدواج کردی ، یکی از اینا برات میکشم بزنی تو اتاقتون :دی ساده
آره ، منم اسمشو یادم نی .. کازوتیان .. کاتوزیان .. یه چی...
از این عکست !! بیشتر از همه عکسات خوشم اومد .. چقد آبی بهت میاد !
زوی جان هرچی زور میزنم نیتونم جواب پیامتو بدم ..
من میرم واسه آشپزی ، شاید همو باز ببینیم ...