ياد يه داستان افتادم.
اين نيز بگذرد
يه روز يه پادشاهي از وزيرش ميخواد يه چيزي بهش ياد بده. اونم يه انگشتر درست ميكنه روش مينويسه اين نيز بگذرد
پادشاه انگشتر رو دستش ميكنه.
يه روز يه جنگ پيش مياد و پادشاه هم به ميدان نبرد ميره . داشتن شكست ميخوردن. همه نااميد و ناراحت بودن . پادشاه هم پكر بود...