دستم به دامانت نرو
آتش مزن بر جان من
جانم به قربانت بیا
امشب بمان مهمان من
سر در گریبانم مرو
مشتاق و حیرانم مرو
جانا پریشانم مرو
برهم مزن باران من
یک روز می آیی که من
دل کنده ام از جان و تن
می جویی ام از پیرهن
کو یوسف کنعان من
کو یوسف کنعان من
ای نازنین بی وفا
دیر آمدی حالا چرا...