نتایح جستجو

زن گـاهـی سـعــی مـی کـنـد ، مـردانـه بـازی کـنـد !!! مـردانه کـار کـنـد ... مـردانـه قـدم بـردارد مـردانـه فـکـر کـنـد مـردانـه قـول دهــد امـا هـر کـاری هـم کـه بـکـنـد زن اســت !!! احـسـاس دارد لـطـیف اسـت یـک جـا عـقـب مـی نـشـیـنـد و مـحـبـت تـو را مـی...

.• اعتراض وارد نیست! حکم دادگاه : زندگی اجباری ... ختم جلسه. زندگی کردن هنر کوچکی نیست. و شما یک هنرمند هستید ... !

تنها معمــــــای بزرگ زندگی امــــــ که هنـــوز حل نشده این استــــــ که ... چـــه شد اینطور دلباخته ات شدمــــــــــــ ؟ .... آن هم کسی مثل مـــــــــــــن ..... که از کنار عشق ردهــــــــم نمی شـــــد......!!!

آنقدر مرا سرد كرد از خودش... از عشق... از دوست داشتن... از دوستي... كه حالا بجاي دلبستن،يخ بسته ام

چقدر سخته دستاي کسي رو که دوستش داري تو دستاي کس ديگه اي ببيني و نتوني چيزي بگي ....جز اينکه "اهاي غريبه مواظب عشقم باش".

دستهایت را زیر تنهاییم ستون کن که من از آوارگی بی تو بودن میترسم. تکرار همه چیز تو دنیاخسته کننده است، اما تو مثل نفسی، تکرارت تضمین زندگی است

گــــــاهے احســـــــاس میکنم روے دست خدا مانده ام. . . خستـــــــه اش کرده ام. . . خودش هم نمے داند بامن چه کند! ! !

دلـــم یک شــب ِآروم میخــــواد ... بــا آهنگــــی رمــــــانتیک... چنــــد تا شمــــــع ... و یک عالمــــــه تــــو... که بــه دنیــــا بگـــــــم ... خــــداحـــــافـــــــظ ... دنیــای مــن کســــی ست... که در آغـــــوشش جــان میدهــــم... یعنـــی « تــــــــــ♥ــــــو »

آدمــها کنــارت هستند. تا کـــی؟ تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند..! از پیشــت میروند یک روز...* کدام روز؟ وقتی کســی جایت آمد دوستــت دارند تا چه موقع؟ تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند میگویــند عاشــقت هســتند برای همیشه نه... فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی...

بعضـــــی وقتـــ ـ ــا مجبورے تو فضاے بغضتــــــ بخندے... دلتـــــ بگیره ولـــ☂ــے دلگیرے نکنـــــے... شاکـــے بشــے ولـــے شکایتـــــ نکنے... گریه کنے اما نذارے اشکاتـــــ پیدا شن... خیـــ ـ ـــلے چیزارو ببینے ولے ندیدش بگیرے... خیلے حرفارو بشنوے ولی نشنیده بگیرے...

بــا تـــو هستــــم ای " مـــــــــــــرد " ! " زن " که اعتمــــــــاد کرد ، شکننده تـر مـــی شـــــود ... پس حواست را بیشتر جمــــــع کن ...

من زنم ... ذات من زیبایی است اما تا زمانی که درکت از زیبایی صورت باشد نه سیرت زیبایی واقعی آنرا درک نخواهی کرد!

ﻣﺎ ﺯﻥ ﻫﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺭﻭ ﺧﻮﺏ ﺑﻠﺪﯾﻢ ! ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﺪﯾﻬﺎ ؛ ﺗﻬﻤﺖ ﻫﺎ ، ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ ! ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﺧﻤﻬﺎ ؛... ... ﺩﺍﺩﻫﺎ ، ﺯﯾﺮ ﺁﺑﯽ ﺭﻓﺘﻦ ﻫﺎ ! ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻭ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻭ ﺧﯿﺎﻧﺖ ! ﺍﻣﺎ .... ﺍﯾﻦ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﺎﺳﺖ ؛... ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﯾﻦ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻧﺖ ، ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ ! ﺳﺎﮐﺖ ﻭ ﺁﺭﻭﻡ .... ﻣﺎ ﺯﻧﻬﺎﯼ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ...

آهـــــــــــــــــــــای ســـــــــــــرنوشـــــــ ـــت!! اسکار حق توست سال هاست مــــــــرا فیلـــــــــــــــــم کرده ای….!!

رفتنت را که نگاه می کردم، زمین لرزید، نه اینکه قدمهای تو سنگین باشد، چشم هایم، درون آئینه جا مانده بود، اشک هایم ترسیده بودند... ! با چشمهایم میشنوم، با گوشهایم میبینم، روی دستهایم راه میروم، و با پاهام لمس میکنم، این روزها همه چیز وارونه است! همه چیز...

هی نوشتم و تو نخواندی یا خواندی و من نفهمیدم اصلا چه فرقی میکند وقتی بی هم و دور از هم شعرها را دوره میکنیم تنها درخیال و خاطره.

میتوانم دنیا را یک دستی فتح کنم به شرطی که دست دیگرم را تو گرفته باشی . . .

زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن گردشـــی در کوچــه باغ راز کن هر که عشقش در تماشا نقش بست عینک بد بینی خود را شکسـت علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت عشق اسطرلاب اسرار خداست من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها...

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ

اَستَغفِرُ اللَهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه