نتایح جستجو

مینـــویســــم سـرشـــار از عـشـــق بـــراے تـــویــی ڪـﮧ همیــشــــــﮧ ... تنهـــا مخـاطـبـــ خـــاصّ دل نـــوشـتـــﮧ هــــاے ِ منــــی بــــراے تــــو ڪـﮧ بـخـوانـــی بـــدانـــی دوستـــــ داشتـنـتــــ בر مـَــטּ بــــی انتـــهـاستـــــــ ... [IMG]

تو تک تک ثانیه های زندگی من را محصور خود کرده ای......... تو همه ی وجود من شده ای ...... [IMG]

دلم برای قدیمیهای یک نفر تنگ شده .. این آدم جدید ، دیگردل مرا تنگ نمی کند ...

تــــــ♥ـــــو را آرزو نخواهم کرد هيچ وقت! تـــــــ♥ـــــو را لحظه ای خواهم پذيرفت که خودت بيايی با دل خود نه با آرزوی من

دلم ميخواهد مثل ديروز قاصدکي بردارم آرزوهايم را به دستش بسپارم ... دلم ميخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرين کنم؛ الفبـــــــــاي زندگــــــــي را ...

دیگـــر برایم زیبـــا نیســـت "حرفـــ هــای زیبـــایت" می دانی چـــرا ؟؟؟

سُرود کن همه ی فاصله ها را نغمه سر بده از دشتِ دور بودن ها من اینجا پنهان کرده ام , در شیشه ی آب حیاتم , خُنَکایِ نفس هایت را دو خط بیشتر بنویس مرا ساده و مبهم مَگذار و مَگُذر , منِ نا تمام را کنارت چه خوش دل تعبیر شد , تمامِ نا تمامِ این روزها بخوانم , بکوبم , هر آنچه تو خواهی هَمانَم...

نمـیـدونـَم سـآل اوّل دبیـرستـان یـآدتـون هـَسـت یـآ نـه ... فـیـزیک سـآل اوّل ، فـصـل آخـَر ، شکـَسـت نـور مَنـی کـه امسـآل خـونـدَم وآسـَم جـآلـب بـود المـآس ، شـیشـه ، هـوآ ، آب و ... هـَمـه ضـَریـب شکـسـت داشتـَن تـوی اون جـدول جـای یکی هـَمیـشـه خـآلـی میـمونـه ضـریـب شکـسـت ِ " دِل "

خدایـــا میـــ شود در آغـــوشــــم بـــگیری؟! دلـــــ م محبتـــــــ میخــواهد آنــــ ـهم از جنـــس بــــاران و نـــور...!

چيــزي کــِ مــي مانـــد چنــــد قطعــ ه عکــــس است و مشتـــــ ي خاطــــــرات و تـويـــــي کــِ هـــــر روز و هــــر روز و هـــر روز مـي نشينــــــ ي و تـک تکشــــان را زنــــــدگــ ي مـي کنــــي. . . !

تــو واژه ای است که خواب را از چشمهـایم بـرده!

مطمئنم همون قدر که واسه من مهمه که عشقت برای خودِ خودم به تنهایی باشه! برای تو هم مهمه تازه بیشتر از من چون پسری! خب باید بگم دوستت دارم و قول شرف میدم تا خدا هست! من برای خودِ خودت به تنهایی هستم بهترینِ من

عـــزیـــــــــزم ! مــن احـــساســمو خـــرجِ یـــه آدم میـــکنـــم میفهــــمی ؟ آ د م

از چشمانم دیگر بدم می آید تا تورا می بینند رازهایم را فاش می کنند . . .

ببین عزیزمـ ... هر چی بــالــآ تــر بشینی محکــم تــر میخوری زمین ... گفتم در جریان باشی ...!

ظلمات است اینجا تاریک و تنگ چشمانت را بگشا خورشید را از اسارت پلک*هایت برهان و روز را به روزگار من بازگردان

نیا باران ! عاشقانه اش نکن من و او ، ما نشدیم ............ دستورتون اجرا شد ممنونم

وقتـــی مــــــرا " شمــــا " خطابــ میکنی! یا "خانم" منــــی که تـا دیــــروز عـــــــــــزیز دلـتـــــــ بودم درد دارد درد

زن بودن .. ترجمه ی کلمه ی تمام "ظرافت های دنیاست" مردان این ظرافت را گاهی درک نمیکنند ... و زن ظرافتش میشکند ... مرد اسم این ظرافت را "احساس بی جا" میگذارد ... و زن اسمش را "عشق" میگذارد ... چه عشق ها که بخاطر نادانی مردان شکسته شد

تو آباد کردی شبستان خویش مرا حکمت و معرفت گشت بیش غلامی است در خیلم ای نیکبخت که فرمایمش وقتها کار سخت