نتایح جستجو

در انتظار تو کاسه ی صبر که هیچ صبر کاسه هم لبریز شد . . . ! دوستت دارم

شاهزاده نازنین با اینکه ازم دوری ! اما .... وقتی دستمو میذارم رو قلبم ؛ می بینم سر جاتی . پس نفسی راحت میکشم

چشم من نگاه تو را فرياد مي زند افسوس... امتداد نگاهت پاسخ زمزمه نگاه ديگري بود

خدایا کمکم کن متنفرم از این روزهایی که خودم هم نمی دانم دردم چیست . .

همنفسم در این روزگار به دنبال قاصدکی میگردم تا در این زندگی روزمره با آخرین بارقه امید تیری از کمان عشق رها کنم تا شاید آهوی گریزپای دور دستهای رویای تو را به نرمی در دام احساس گرفتار کنم! به امید دست یابی به آرزوهای محال در تکاپوی این اندیشه ایم

مرگ یک پرنده برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافیست! لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا با آن گلویش را ببری فقط کافیست پرهایش را قیچی کنی خاطره ی پرواز با او کاری می کند که خود را به اعماق دره ها پرت کند...!

نه کسي منتظر است... نه کسي چشم به راه... نه خيال گذر از کوچه ي ما دارد ماه... بين عاشق شدن و مرگ مگر فرقي هست؟ وقتي از عشق نصيبي نبري غير از آه...

آخرین تکه ی قلبم را به پروانه ای دادم که رنگ پرهایش سوی دیدن را از من گرفت ، به او دادم چون از تمامی چیزهای دور و برم پاکتر بود ، حتی آبی تر از حوض آبی کلبه ی تنهایی ام .

همنفسم شاید حس پر از پوچ و بغض عاشقانه هایم در این دریای طوفانی با سیه موج های دریای غم در حال جدال باشد اما تو تکیه گاهم باش تاحس لطیف عاشقانه هایم پیروز میدان باشد

می خواهم دوباره بنویسم از تو! شاید هم نگاشته ام در دفتر دل ولی از کجا پیداست که قدرت واژه های قلمم بتواند جوابگوی شور و احساس دلم نسبت به تو باشد پس باید نگاشتن را به دست ا آدمکها سپرد٬شاید روزی رسد چتر آشفتگی را از روی ذهن خاموش لحظه هایش بدارند تا افکارشان هوایی بخورد

همسفرم دوست داشتن هميشه گـــفتن نيست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــريبه ! اين درد مشترک من و توست که گاهي نمي توانيم در چشمهاي يکد يگــرنگــــاه کنيم