نتایح جستجو

یادمان رفت ... یادمان رفت ... سر مشق های آب بابا یادمان رفت رسم نوشتن با قلمها یادمان رفت گل کردن لبخندهای همکلاسی در یک نگاه ساده، حتی یادمان رفت ترس از معلم، حل تمرین، پای تخته، آن روزهای بی کلک را یادمان رفت راه فرار از مشق های زنگ اول، " ای وای ننوشتیم آقا " یادمان رفت آن روزها را...

خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم. خدا گفت: پس می خواهی با من گفتگو کنی؟ گفتم:اگر وقت داشته باشید. خدا لبخند زد، وقت من ابدی است. چه سوالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟ گفتم : چه چیز بیش همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟ خدا پاسخ داد... این که انها از بودن دوران کودکی ملول می...

وقتي نسيم صبح نام خدا ــ به زمزمه ــ درگوش خاک گفت ،جان جهان شکفت؛ درکوچه هاي شهراز هر شکاف سنگ دل سبزه اي تپيد گلبوته ها دميد نوروز سر رسيد . سال نو پیشاپیش مبارک

بسم الله الرحمن الرحيم بسم الله الرحمن الرحيم خدا يا با همه ترسي از گناهاني که مرتکب شده ام با همه ترسي که از رسوائي در قيامت دارم با همه ترسي که از عذاب الهي دارم با همه ترسي که از آتش جهنم دارم با همه ترسي که از غضب الهي دارم اما باز خوشحالم که خداوندي چون تو را مي پرستم و به بندگي تو افتخار...

[IMG]

[IMG]

سلام .باورم نمیشه دارم معروف میشم !!!!!!!!!!!

همه قشنگی عید به خوش گذرونی و بی خیالیش :lol:اگه تو عیدم بخوای درس بخونی که دیگه چه فرقی با فرجه ها داره:w20: من که به شخصه فقط یک سال توی عید یه کمی درس خوندم اونم سالی بود که کنکور داشتم و مجبور بودم ولی دیگه هیچ وقت عیدم و به خاطر درس خراب نمیکنم :w16: اگرم یکی خیلی بچه درس خونیه من توصیه...

خیلی قشنگ بود مرسی دوست خوبم :gol:

20 که چه عرض کنم من به 25 فکر میکنم :biggrin:

سلام خواهش میکنم :gol:

آره میام پیشت اونوقت 2 تایی با هم بترسیم:w45::w45: اینجوری بیشتر حال میده :D

خوشم میاد سریع میگیری منظورم کیه :) این یکی از فواید سر کلاس حاضر شدن و همراه قطار پیش رفتن :biggrin:

ترس یه خاصیت ذاتی تو همه آدماست :w16:مطمئنم شما هم از خیلی چیزا میترسید:w45: احتمالا خودتون خبر ندارید :whistle:

سلا ممنون بابت همه عکسای فوق العاده زیباتون حالا واقعا دارن فیلم نارگل میسازن یا شوخی کردین !!!!!!!!!!!!!

[IMG]

[IMG]

سلام چطوری دیشب اومدی شب نشینی؟

موفق باشی دوست خوبم

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز و پی در پی دم گرم خویش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد بدین سان بشکند دایم سکوت...