وقتی بزرگ شدم
نویسنده : پریما سراب
فصل 1
مثل همیشه با پانی و یاسمن نشسته بودیم کنار پنجره تخمه می ریختیم روی سر غابرهای پیاده، بی خیال ار همه جا و همه چیز در حالی که گوشی تلفن همراهم را توی گوشم جا به جا می کردم و زیر لب با خواننده ی انگلیسی همراه بودم پشت به تخته روی نیمکت نشسته، توی دلم...
سلام ، من تقریباً تمام رمان های سایت رو خوندم ،حالا می خوام کتاب «وقتی بزرگ شدم، نوشته ی پریما سراب » رو بذارم.
فکر می کنم واقعاً ارزشش رو داره :w10:
لطفاً زودتر به من جوابش رو بدین، خیلی مشتاقم که این کتاب و برای بقیه دوستام بذارم!!! :w33:
سلام ، من تقریباً تمام رمان های سایت رو خوندم ،حالا می خوام کتاب «وقتی بزرگ شدم، نوشته ی پریما سراب » رو بذارم.
فکر می کنم واقعاً ارزشش رو داره
لطفاً زودتر به من جوابش رو بدین، خیلی مشتاقم که این کتاب و برای بقیه دوستام بذارم!!!
گفتم خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من ؟
گفتم خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من ؟
گفتم خدایا چقدر دوری گفت : تو یا من ؟
گفتم خدایا تنها ترینم گفت : پس من ؟
گفتم خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من ؟
گفتم خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟
گفتم خدایا انقدر نگو من گفت: من توام تو من...
مثل مادرم با اون زندگی زوری زنی که خلاصه شد تو قابلمه وقوری
کسی تا حالا نتونسته ببینه بدنشو کسی از سر نتونسته بگیره روسریشو
می گفت بعد مرگ میبرنش جهنم می گفت آدم و از سرمو آویزون میکنن
گفتم :مگه نگفتن پهشت زیر پای شماست مامان بهشت سر کاریه بیا دنیا رو بچسب
می گفت.اذون داره میگه مو تنم سیخ...
دیدی گفتم!!!
اینجا باید فقط قربون صدقه ی آقایون بری حق اعتراض نداری!
حالا اچکال نداره آن چه عیان است چه حاجت به تایپیک است:surprised:
ولی نذار زور بشنوی ،رو من حساب کن;):gol: