نتایح جستجو

باشه...من فراموش نکنم فقط...یادم بنداز:smile:

جونم عمو جونم....

من هستم

نمیدونم مغز کدوم حیووون رو خوردم که نشستم تا اینجا همه حرفای بچه هارو خوندم.....:biggrin:...ولی به نظره من فقط یه نفر راضی بود که بشینه رو صندلی و بقیه ناراضی....حمید خان باید رضایت طرف هم داشته باشه...نامردیه شهاب یا کامران رو به زور بشونیم رو صندلی..... من به ایشون رأی دادم....امیدوارم...

تو هم مواقب خودت باش....قربونه تو داییه بامرام... بای بای

در اینکه داییت دست و دلبازه شکی نیست....ولی تو یه چیزیت هس...کیه؟فامیل؟دوست؟همسایه؟من میشناسم:d

ایول دایییی...از این کارا نمیکردی؟چیه عاشق شدی؟:d

دایی نیام ببینم یدونه اس،اونم علی یه گاز زده ها...چند تا گونی بذار:d

وایسا سرکوچه داییییی....اومدم...

خودم میام میگیرم..ادرس بده،دارم میام سمت شرق:d

صوبت نباشه...سوغاتی:d

خوب من اون یه روز درگیر عروسی بودم...تو رفتی دریا..خبرتو دارم:d

من که صفاسیتی نرفتم داییی....من عروسی بودم،کلن هم 1 روز اونجا بودم:d

سوغاتی عروسی؟:surprised:

به به...سلام..مسافره من....سوغاتی؟:D

بای بای دایییییی....

دایی فقط یادم نره ها،یادم بنداز...:D قربونه تو،روزه تو هم خوش باشه،خسته هم نباشی..دایی هم دوستون داره،سلام به اداسیتم برسون... برای مادر هم تبلیغ کن يال_ ) !!

نت ام قطع و وصل میشه داییی.....راستش،درباره اون پیامه میخواستم حرف بزنم...حقیقتش حوصله اشو ندارم:biggrin:

آره داییی....گذاشته بودی...مرسی ممنون ام داییجونم...

سلام قربونت برم..خوبم دایی شکر....تو خوبی؟