گفتی که می بوسم ترا، گفتم تمنا می کنم
گفتی اگر بیند کسی؟ گفتم که حاشا می کنم
گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در؟
گفتم که با افسونگری او را زسر وا می کنم
گفتی که تلخی های می گر ناگوار افتد مرا؟
گفتم که با نوش لبم آن را گوارا می کنم
گفتی چه می بینی - بگو-در چشم چون آئینه ام؟
گفتم که من خود را در...