نتایح جستجو

  1. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Bless God, he went as soldiers by Emily Dickinson Bless God, he went as soldiers by Emily Dickinson Bless God, he went as soldiers Bless God, he went as soldiers, His musket on his breast— Grant God, he charge the bravest Of all the martial blest! Please God, might I behold him In...
  2. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ستاره گم شد و خورشيد سر زد پرستويي به بام خانه پر زد در آن صبحم ثفاي آرزويي شب انديشه را رنگ سحر زد پرستو باشيم و از دام اين خاک گشايم پر به سوي بام افلاک ز چشم انداز بي پايان گردون در آويزم به دنيايي طربناک...
  3. *زهره*

    فراق یار

    تنها نگاه بود و تبسم ميان ما تنها نگاه بود و تبسم اما نه گاهي که از تب هيجان ها بي تاب مي شديم گاهي که قلبهامان مي کوفت سهمگين گاهي که سينه هامان چون کوهره ميگداخت دست تو بود و دست من اين دوستان پاک کز...
  4. *زهره*

    شعر نو

    همچون شهاب ميگذرم در زلال شب از دشت هاي خالي و خاموش از پيچ و تاب گردنه ها قعر دره ها نور چراغها چون خوشه هاي آتش در بوته هاي دود راهي ميان ظلمت شب باز ميکند همراه من ستاره غمگين و خسته اي در دور دست ها...
  5. *زهره*

    كوي دوست

    با همين ديدگان اشک آلود از همين روزن گشوده به دود به پرستو به گل به سبزه درود به شکوفه به صبحدم به نسيم به بهاري که ميرسد از راه چند روز دگر به ساز و سرود ما که دلهايمان زمستان است ما که...
  6. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    ميگذرم از ميان رهگذران مات مينگرم در نگاه رهگذران کور اينهمه اندوه در وجودم و من لال اينهمه غوغاست در کنارم و من دور ديگر در قلب من نه عشق نه احساس ديگر در جان من نه شور نه فرياد دشتم اما در او ناله...
  7. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
  8. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Is it for fear to wet a widow's eye by William Shakespeare Is it for fear to wet a widow's eye by William Shakespeare Is it for fear to wet a widow's eye Is it for fear to wet a widow's eye, That thou consum'st thy self in single life? Ah, if thou issueless shalt hap to die, The world...
  9. *زهره*

    شعر انگلیسی

    A Clear Midnight by Walt Whitman A Clear Midnight by Walt Whitman A Clear Midnight THIS is thy hour O Soul, thy free flight into the wordless, Away from books, away from art, the day erased, the lesson done, Thee fully forth emerging, silent, gazing, pondering the themes thou...
  10. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Let Me Enjoy by Thomas Hardy Let Me Enjoy by Thomas Hardy Let Me Enjoy Let me enjoy the earth no less Because the all-enacting Might That fashioned forth its loveliness Had other aims than my delight. About my path there flits a Fair, Who throws me not a word or sign; I'll...
  11. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Perfect Woman by William Wordsworth Perfect Woman by William Wordsworth Perfect Woman SHE was a phantom of delight When first she gleam'd upon my sight; A lovely apparition, sent To be a moment's ornament; Her eyes as stars of twilight fair; Like twilight's, too, her dusky hair...
  12. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Let Love Go, If Go She Will by Robert Louis Stevenson Let Love Go, If Go She Will by Robert Louis Stevenson Let Love Go, If Go She Will LET love go, if go she will. Seek not, O fool, her wanton flight to stay. Of all she gives and takes away The best remains behind her still. The best...
  13. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Jerusalem by William Blake Jerusalem by William Blake Jerusalem And did those feet in ancient time Walk upon England's mountains green? And was the holy Lamb of God On England's pleasant pastures seen? And did the Countenance Divine Shine forth upon our clouded hills? And was...
  14. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان جان به غمهایش سپردم نیست آرامم هنوز
  15. *زهره*

    شعر نو

    خوش گرفتي از من بيدل سراغ ياد من کن تا سوزد اين چراغ خاءفي جان بر تو هم از من درود داروي غمهاي من شعر تو بود اي ز جام شعر تو شيراز مست پيش حافظ بينمت جامي به دست طبع تو آنجا که پر گيرد به اوج...
  16. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    زرد و نيلي و بنفش سبز و آبي و کبود با بنفشه ها نشسته ام سالهاي سال صيحهاي زود در کنار چشمه سحر سر نهاده روي شانه هاي يکدگر گيسوان خيس شان به دست باد چهره ها نهفته در پناه سايه هاي شرم رنگ ها شکفته در...
  17. *زهره*

    فراق یار

    ماهي هميشه تشنه ام در زلال لطف بيکران تو مي برد مرا به هر کجا که ميل اوست موج ديدگان مهربان تو زير بال مرغکان خنده ها ت زير آفتاب داغ بوسه هات اي زلال پاک جرعه جرعه جرعه مي کشم ترا به کام خويش تا...
  18. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    زنداني ديار شب جاودانيم ک روز از دريچه زندان من بتاب مي خواستم به دامن اين دشت چون درخت بي وحشت از تبر در دامن نسيم سحر غنچه واکنم با دست هاي پر شده تا آسمان پاک خورزشيد و خاک و آب و هوا را دعا کنم گنجشک ها...
  19. *زهره*

    كوي دوست

    چندين هزار قرن از سر گذشت عالم و آدم است وين کهنه آٍسياي گرانسنگ است بي اعتنا به ناله قربانيان خويش آسوده گشته است در طول قرنها فرياد دردناک اسيران خسته جان بر ميشد از زمين شايد که از دريچه زرين آفتاب يا...
  20. *زهره*

    سلااااام عزیز دلم خوبی؟ من که عالی عالیم موفق باشی جونم [IMG]

    سلااااام عزیز دلم خوبی؟ من که عالی عالیم موفق باشی جونم [IMG]
بالا