نتایح جستجو

  1. nazanin jamshidi

    همسرم! ورق پاره های دیروزم را برمی دارم... تمامی سطرها پر از دلتنگی ست... جایی میان کلماتم...

    همسرم! ورق پاره های دیروزم را برمی دارم... تمامی سطرها پر از دلتنگی ست... جایی میان کلماتم باز می کنم و نام تازه ی تورا می نویسم... تورا همه می می شناسند... حتی سنگ هایی که قلبی ندارند... همه گلها بوی تورا می دهند و عطر نفس های تورا تداعی می کنند... حتی باران به عشق دیدن تو، درخیابان ها...
  2. nazanin jamshidi

    فرشی از گل پاهایم را نوازش می دهد... بارانی از جنس محبت هستی ام را بوسه می زند... و بادی...

    فرشی از گل پاهایم را نوازش می دهد... بارانی از جنس محبت هستی ام را بوسه می زند... و بادی مهربان موهایم را به پایکوبی می کشاند... من در زیر چتری از خاطرات ناب و دوست داشتنی ام ایستاده ام ... به خاطرات شیرینم و در حقیقت به تو می اندیشم! به تو که روح مرا... جسم مرا... قلب مرا تسخیر کرده ای...
  3. nazanin jamshidi

    [IMG] من عروس بهارم... همسر شاهزاده ای از جنس باران... که قداست وجودش را از آسمان به عاریت...

    [IMG] من عروس بهارم... همسر شاهزاده ای از جنس باران... که قداست وجودش را از آسمان به عاریت گرفته و پاکی نگاهش را از ستارگان... هرم نفس هایش، مهر و ماه را شرمنده می کند.... شبنم های احساسش بر گلبرگهای دلم می نشیند و تن ظریف و ابریشمی ام معطر می شود.... مرا جانی تازه می بخشد... آن هنگام...
  4. nazanin jamshidi

    [IMG]

    [IMG]
  5. nazanin jamshidi

    [IMG]

    [IMG]
  6. nazanin jamshidi

    نگارم! خورشید در بزم نور و عشق، عاشقانه می نوازد.. و با حریری از آفتاب به سوی من می آید... تو...

    نگارم! خورشید در بزم نور و عشق، عاشقانه می نوازد.. و با حریری از آفتاب به سوی من می آید... تو را نشانم می دهد... نسیم هلهله سر می دهد... درختان پایکوبی می کنند... ابرها می خوانند... گلها می رقصند... و من ازشرم گلگون می شوم ... به آغوش تو تبعید می شوم... بستری از جنس امنیت ... از جنس...
  7. nazanin jamshidi

    خورشید تن طلایی معشوقش را...جاده سبز را... در آغوش دارد ... و من تورا... هر دو مستانه، همچون...

    خورشید تن طلایی معشوقش را...جاده سبز را... در آغوش دارد ... و من تورا... هر دو مستانه، همچون پیچکی به دور نگار خود پیچیده ایم... دلمان رهن عشق است ونگاهمان کتیبه ی احساسی، از جنس نوازش... از سکوتی پر از خواهش... نگاهم را بخوان... احساسم را بدان... این منم که در آغوش تو می لغزم... و...
  8. nazanin jamshidi

    نگارم! در هر کوی و برزن, ترنم دلنواز باران, نبض حیات را می نوازد... باران شورانگیز, بر سر و...

    نگارم! در هر کوی و برزن, ترنم دلنواز باران, نبض حیات را می نوازد... باران شورانگیز, بر سر و روی کوچه ها بوسه میزند... شیمیم نفسهای عشاق, با نوای دلاویز آسمان, در هم می آمیزد... محفلی رویایی ترتیب می دهد...و هم آغوشیمان را جشن می گیرد... تو مرا در حصار دستانت می فشاری... با بوسه هایت...با...
  9. nazanin jamshidi

    [IMG]

    [IMG]
  10. nazanin jamshidi

    [IMG]

    [IMG]
  11. nazanin jamshidi

    عزیز دلم! یا شکلاتی از عشق،کام تلخ تنهایی ام را شیرین کردی و مرا جانی تازه بخشیدی... تعهد و...

    عزیز دلم! یا شکلاتی از عشق،کام تلخ تنهایی ام را شیرین کردی و مرا جانی تازه بخشیدی... تعهد و تعلق را به من آموختی... نوری از شور و شعف را به چشمانم پاشیدی.... و فروغ زندگی را به نظاره نشستی... حال هستی ام، سرنوشتم با تو معنا می گیرد.... این تو بودی که طعم دلنواز مهر را به من چشاندی...
بالا