راستی ردی جان یه چی یادم رفتووو
این میز و صندلی به هیچکی وفا نکرده...همین باران رو که دیدی کشتنش (تفرقه رو حال میای!!!)
بالاخره پسرم :خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد....(به به..)
بالاخره کار خودتو کردی ردی....باران رو کشتی نامرد..اون چه بدی به تو کرده بود..اون خیلی جوون بود..
میدونی که من همیشه دوست داشتم( پاچه خاری!!)
ولی تبریک میگم...ایشاله عروسیت و مدیریت زندگیتو جشن بگیری....
الان ساعت 3 صبحه.... چراغ پروفایلت روشنه مهسا خاله!!!! واقعا بیداری؟؟؟ تا الان از ساعت 1 چهار بار واسم پیام از سمت تو اومده... خودت کجایی؟؟؟ همش هم تکراریه!!!!
سلام ...ببین چرا اینجا اینجوری شده؟؟؟ دارم کم کم میترسم آرامش... چرا نوشته هام ثبت نمیشه؟؟؟ الان چندمین باره هی مینویسم همین جا هم تو تاپیکا اصلا نوشته هام ثبت نمیشه....