گنجشك خدا
گنجشك سراسيمه روي شاخه اي ازدرخت (بلندترين درخت دنيا) نشست.
قلبش ميان سينه به سختي مي تپيد.
خدا گفت:"چيست كه اينجنين هراسانت كرده است؟"
گنجشك با كلمات بريده گفت:"افريده هايت... افريده هايت امان ازگرفته اند..."
خدا گفت :"اگر آفريننده ي انان منم ،پس چگونه است كه از آنان بيم داري ؟"...