نتایح جستجو

  1. *زهره*

    فروغ فرخزاد

    امشب آن حسرت ديرينه من در بر دوست بسر مي آيد در فروبند و بگو خانه تهي است زين سپس هر كه به در مي آيد شانه كو، تا كه سر و زلفم را درهم و وحشي و زيبا سازم بايد از تازگي و نرمي و لطف گونه را چون گل رؤيا سازم سرمه كو، تا كه چو بر ديده كشم راز و نازي به نگاهم بخشد بايد اين...
  2. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    هزار جهد بکردم که یار من باشی مرادبخش دل بی‌قرار من باشی چراغ دیده شب زنده دار من گردی انیس خاطر امیدوار من باشی چو خسروان ملاحت به بندگان نازند تو در میانه خداوندگار من باشی از آن عقیق که خونین دلم ز عشوه او اگر کنم گله‌ای غمگسار من باشی در آن چمن که بتان دست عاشقان...
  3. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر خرم آن روز که با دیده گریان بروم تا زنم آب در میکده یک بار دگر معرفت نیست در این قوم خدا را سببی تا برم گوهر خود را به خریدار دگر یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت حاش لله که روم من ز پی یار دگر گر مساعد...
  4. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    ما را سگ خویش خوان که تا ما گوییم که شیر چرخ ماییم
  5. *زهره*

    غزل و قصیده

    چیست آن زلف بر آن روی پریشان کردن طرف گلزار به زیر کله پنهان کردن زلف را شانه زدی باز چه رسم آوردی کفر درهم شده را پرده‌ی ایمان کردن ای گل باغ الاهی ز که آموخته‌ای دیده‌ها را به دو رخسار گلستان کردن خاک در دیده‌ی خورشید زدن تا کی ازین دامن شب را از روز گریبان کردن
  6. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    کلام سرود را همانند يک سلاح بينديش و آنگه بکاربر که با حرف سربي بر اندام کاغذ تواني نوشت گل و با سرب آتشين بر اندام آدمي تواني زدن شرر
  7. *زهره*

    شعر نو

    افق تاريک دنيا تنگ نوميدي توان فرساست مي دانم وليکن ره سپردن در سياهي رو به سوي روشني زيباست مي داني به شوق نور در ظلمت قدم بردار به اين غم هاي جان آزار دل مسپار که مرغان گلستان زاد که سرشارند از آواز آزادي نمي دانند هرگز لذت و...
  8. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    افسوسا هنوز هم گلهاي كاكتوس پشت دريچه هاي اتاق توست ؟ آه اي روزهاي خاطره اي كاكتوسها آيا هنوز هم ديوارهاي كوچه آن خانه از اشكهاي هر شبه من نمناك مانده است ؟ آيا هنوز هم اميد من به معجزه خاك مانده است ؟ افسوس گلهاي كاكتوس
  9. *زهره*

    كوي دوست

    گل از طراوت باران صبحدم لبريز هواي باغ و بهار از نسيم و نم لبريز صفاي روي تو اي ابر مهربان بهار که هست دامنت از رشحه کرم لبريز هزار چلچله در برج صبح مي خوانند هنوز گوش شب از بانگ زير و بم لبريز به پاي گل چه...
  10. *زهره*

    اس ام اس هاي روزانه Joke-Off-SMS

    بین دو راهی زندگی و امنیت، همواره راه زندگی را در پیش بگیر زندگی را فدای امنیت نکن، بلکه امنیت را به پای زندگی بریز
  11. *زهره*

    اس ام اس هاي روزانه Joke-Off-SMS

    بیائید تا از امروز به همديگر لبخند بزنيم ، بدون توجه به اين كه طرف مقابلمان كيست ومطمئن باشید که : همين امر سبب خواهد شد كه عشق و محبت در ميان ما در مقياس وسيعي رشد يابد.
  12. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Faith is a fine invention by Emily Dickinson Faith is a fine invention by Emily Dickinson Faith is a fine invention "Faith" is a fine invention When Gentlemen can see— But Microscopes are prudent In an Emergency...
  13. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Be Glad Your Nose is on Your Face by Jack Prelutsky Be Glad Your Nose is on Your Face by Jack Prelutsky Be Glad Your Nose is on Your Face Be glad your nose is on your face, not pasted on some other place, for if it were...
  14. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Forgetfulness by Billy Collins Forgetfulness by Billy Collins Forgetfulness The name of the author is the first to go followed obediently by the title, the plot, the heartbreaking conclusion, the entire novel which suddenly becomes one you have never read, never even heard of, as if...
  15. *زهره*

    شعر انگلیسی

    A Thing of Beauty (Endymion) by John Keats A Thing of Beauty (Endymion) by John Keats A Thing of Beauty (Endymion) A thing of beauty is a joy for ever: Its lovliness increases; it will never Pass into nothingness; but...
  16. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Out Back by Henry Lawson Out Back by Henry Lawson Out Back The old year went, and the new returned, in the withering weeks of drought, The cheque was spent that the shearer earned, and the sheds were all cut out; The publican's words were short and few, and the publican's looks...
  17. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    دوش رفتم در میان مجلس سلطان خویش بر کف ساقی بدیدم در صراحی جان خویش گفتمش ای جان جان ساقیان بهر خدا پر کنی پیمانه و نشکنی پیمان خویش خوش بخندید و بگفت ای ذوالکرم خدمت کنم حرمتت دارم به حق و حرمت ایمان خویش ساغری آورد و بوسید و نهاد او بر کفم پرمی رخشنده همچون چهره رخشان...
  18. *زهره*

    فراق یار

    عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش خون انگوری نخورده باده شان هم خون خویش هر کسی اندر جهان مجنون لیلی شدند عارفان لیلی خویش و دم به دم مجنون خویش ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش گر تو فرعون منی از مصر تن بیرون کنی در درون حالی...
  19. *زهره*

    غزل و قصیده

    بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد ز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان دارد به دشت آب و گل بنگر که پرنقش و نگار آمد گل از نسرین همی‌پرسد که چون بودی در این غربت همی‌گوید خوشم زیرا خوشی‌ها زان دیار آمد سمن با سرو می‌گوید که مستانه...
  20. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده‌ی ما شاد نکرد
بالا