نامه های یه زن ایرانی به مرد هموطنش:
سواره از کنارت گذشتم، گفتی: "برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!" ..
در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود، در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود.
زیر باران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی.
در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر...