خدا ما رو برای هم نمی خواست / فقط می خواست همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ما ، مال ما نیست / فقط خواست نیمه مون و دیده باشیم
تموم لحظه های این تب تلخ / خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمی خواست / خودت دیدی دعامون بی اثر بود . . .
شب که می رسد به خودم وعده می دهم
که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت
صبح که فرا می رسد و نمی توانم بگویم،
رسیدن شب را بهانه می کنم.
و باز شب می رسد و صبحی دیگر…
ومن هیچ وقت نمی توانم حقیقت را بگویم
بگذار میان شب و روز باقی بماند؛
که چقدر
دوستت دارم…