خواب را از چشمانم مي پرانم
و روي چشمان بي خوابت
مي گذارم
تا ببيني
شبها با چه قصه اي
به خواب مي روم
قصه اي كه پاياني ندارد
شب را دوست دارم
شبها وقت ديدار من و توست
اما در خواب
خوابي كه تعبيري ندارد ..
نه ناراحت نباشيد به كارهايتان برسيد زندگي همينه...بودنها و نبودنها...شدني و نشدني ....رسيدن و نرسيدن به هر حال اگر قسمت باشه باز هم مشاعره ميكنيم
برايتان ارزوي موفقيت ميكنم و خوشحالم از اينكه توانستم مفيد باشم و سپاس
نه ناراحت نباشيد به كارهايتان برسيد زندگي همينه...بودنها و نبودنها...شدني و نشدني ....رسيدن و نرسيدن به هر حال اگر قسمت باشه باز هم مشاعره ميكنيم
برايتان ارزوي موفقيت ميكنم و خوشحالم از اينكه توانستم مفيد باشم و سپاس
تا صبحدم به ياد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کرديم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تبکرده خط کشيد
من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افقها ، علم زدم
با وامی از نگاه تو خورشيدهای شب
نظم...
کسی خواهد آمد
به این بیندیش !
هیچ پیامی ، آخرین پیام نیست
و هیچ عابری آخرین عابر .
کسی مانده است که خواهد آمد. باور کن !
کسی که امکان آمدن را زنده نگه می دارد.
بنشین به انتظار !:cry:
قطره قطره اگر چه آب شدیم
ابر بودیم و آفتاب شدیم
ساخت ما را همو که می پنداشت
به یکی جرعه اش خراب شدیم
هی مترسک کلاه را بردار
ما کلاغان دگر عقاب شدیم
ما از آن سودن و نیاسودن
سنگ زیرین آسیاب شدیم
گوش کن ما خروش و خشم تو را
همچنان کوه بازتاب شدیم
اینک این تو که چهره می پوشی
اینک این ما که...